*چندروزبعد
طبق عادت اطراف کاخ چرخ میزدم، امروز جشن تاج گذاری جانشین پادشاه بود و من خیلی برای جشن مشتاق بودم.
تنها بدی ماجرا این بود که مجبور بودن خیلی یهویی این جشنو برگزار کنن چون کشور خیلی سسته و هنوز جنگ ادامه داره ولی من امیدوارم که لویی میتونه از پس کشور بربیاد!قدم زنون از لا به لای مهمونای اشراف زاده وارد کاخ شدم و یه گوشه ای ایستادم که صدای چنتا مهمون به گوشم رسید که داشتن راجب لویی حرف میزدن یکم گوشمو تیز کردم بفهمم چی میگن :
- اون هنوز برای پادشاه شدن جوانه
- کشور رو به نابودی خواهد کشاند
- بنظرم وزیرهنری لیاقت این مقام رو دارد
- تازه بیماری قلبی هم دارد
- نمیدونم کسی که سلامت قلبی هم ندارد چرا باید حکومت کند
- به زور نوش دارو سرپاست
جلو تر رفتم و سرفه ی فیکی کردم که همه برگشتن سمتم :
- من فکر نمیکنم این حرفا در شعن شما اشراف زاده ها باشه.
با حرفم همه اخم کردن و با پچ پچ ازم دور شدن. بی توجه بهشون جدی تر ایستادم که جارچیا سرود ورودو خوندن و لویی با اون لباسای مخصوص و شنل بلندش وارد شد و روی تخت نشست و وزیر هنری تاج رو از جای مخصوص برداشت و روی سر لویی گذاشت که همه دست زدن!
خب یک چیز میتونم بگم که اونم اینه
اون کاملا لیاقتش رو داره.
البته اگه ادم های درستی رو برای خودش انتخاب کنه برعکس پدرش میتونه یک امپراطوری قوی رو بنا کنه.اشراف زاده های که از پشت سرش بهش حرف میزدن الان با لبخند و چاپلوسی هرچه تمام بهش تبریک میگن همینا هستن که اوضای کشور روبه اینجا کشوندن شاهزاده های کشور های دوست و همسایه هم بهش تبریک میگفتن و یکیشون بنظرم صیصمی بود باهاش چون لویی به مراتب بهتر از بقیه باهاش برخورد کرد!
وقتی چرخید تونستم صورتشو ببینم درسته اون شاهزاده ایرلند همون نایل هورانه خب بالاخره یکی رو که بهش کمک کنه توی افراد دورو برش پیداکردم اون پسر نمونه بی بدیع از وفاداریه.
یکم چشم چشم کردم بین مهمونا و خدمه ولی اون دختره النورو ندیدم، بیخیال شدم و به نگین جشن امشب که لویی بود خیره شدم که نگاهش بهم افتاد و خیلی سریع نگاهشو برگردوند که لبخندی زدم :
- نگران نباش قراره بیشتر منو بشناسی.
جلو نرفتم و به همین نگاه کردن از راه دور اکتفا کردم. خیلی برای کشور خوشحال بودم چون میدونستم لویی قراره آبادش کنه و خرابکاریای پدرش رو درست کنه!
امید وارم وزیر هنریم برکنار کنه...مطمئنم که اینکار رو انجام میده چون اون برعکس پدرش فردی باهوشه درسته از سیاست چندان خوشش نمیاد ولی این چیزیه که اون باهاش به دنیا اومده پس نمیشه از کنارش بگذره واز همین الان میتونم بگم اون بهترین پادشاه انگلستان کبیر خواهد بود...
![](https://img.wattpad.com/cover/292807935-288-k632532.jpg)
YOU ARE READING
Black Fever (L.S)
Historical Fiction- I think a piece of the moon that is not in the sky in your hair. - فکر میکنم تیکه ای از ماه که تو آسمون نیست توی موهای توعه لویی. ---------------------------------------- کانال تلگرام : @coalacity 1660 - London Sad End Complete بر اساس یک سلسله ی...