part19

373 103 38
                                    

ممنون بابت نظراتون همشونو میخونم ولی خب نمیرسم همه رو جواب بدم سو‌ سوری
دوستتون دارم🥲🤍

.
.
.
.
.

سمت اتاق پادشاه قدم برداشتم چندتا ضربه به در زدم که به اتاق دعوتم کردن و با دیدن من صدای خنده هاشون قطع شد!
هری هم اونجا حضور داشت، داخل رفتم و روبه روی عالیجناب ایستادم :

- منو ببخشید قربان ولی میتونم تنهایی باهاتون صحبت کنم؟

نگاهی به هری انداخت و هری سرشو تکون داد و از اتاق بیرون‌ رفت!

رفتنشو دنبال کردم و بعد‌ از بسته شدن در شروع کردم تعریف کردن ماجرا :

- قربان من به جناب مشاور شک دارم

اخماش توهم رفت :

- شک چی؟

- حس میکنم این قتلای اخیر کار ایشون باشه

- زین من نمیتونم بخاطر حس و‌ گمان یه نفرو متهم کنم باید مدرک رو کنی

- شما به من بگین من مدرک‌ پیدا میکنم

- خیله خب چیکار میخوای بکنی؟

- خواهش میکنم تا قضیه روشن نشده ایشونو از خودتون دور کنین جونتون برای ما خیلی مهمه سرورم من نمیخوام بلایی سر شما بیاد، ایشون بیش از حد به شما نزدیکه

قیافش جدی شد :

- خیله خب برو به کارات برس

- ممنون سرورم

تعظیم کوتاهی کردم و از اتاق بیرون رفتم که هری نگاه ترسناکی بهم انداخت و من مهر اون پرونده رو برای هری زدم...

𝐋𝐨𝐮𝐢𝐬

هری بعد از زین داخل اومد، نمیدونم چرا حسم به حرفای زین درست بود!
کنارم نشست و سرشو انداخت پایین :

- سرورم حرفارو شنیدم شما هر چی دستور بدید من انجام میدم حتی اگه بی گناه باشم

سرشو بالا اوردم و تو چشماش زل زدم :

- فقط بهم بگو‌ کار تو بوده یا نه؟

آب دهنش رو قورت داد و دوباره سرشو انداخت پایین

- هری بهم راست بگو چرا اینکارو کردی؟

بغض توی صداش داشت قلبمو تیکه تیکه میکرد!

- منو ببخشید.

توی یک ثانیه از جلوم محو شد که ترسیدم.
نفهمیدم چیشد...
همه جای اتاقو نگاه کردم ولی اثری ازش نبود.

- هری

*نیمه شب

منتظرش بودم، منتظر بودم بیاد و بگه کار اون نبوده.
نمیتونستم فکر کنم مغزم درگیر بود!
از یه طرف میدونستم کار هریه از یه طرف میخواستم به خودم بفهمونم که کار اون نیست!
اگه اون کسی که دیدم هری باشه چی؟
چشمامو بستم و دستمو روی گوشام گذاشتم تا از افکار پیچیده مغزم راحت بشم.

Black Fever (L.S)Where stories live. Discover now