سوک شی در مسیر رفتن به اداره بود که خبر پیدا شدن جسد جردن رو از رادیو شنید، میدونست بالاخره این اتفاق میافته، اما انتظار نداشت اینقدر زود باشه.
فکر میکرد وقت کافی داره تا قتل رو گردن یکی بندازه، با وجود این مشکل باید زودتر یه کاری میکرد تا خودشو دستگیر نکنن.
در حالی که محکم به فرمون چنگ زده بود به مغزش فشار میاورد تا یه راه حلی پیدا کنه که از اینه عقب چشمش به مردی که پشت ماشین نشسته بود افتاد. پارک سونها، مرد سابقه داری که به جرم خشونت خانگی دستگیر کرده بود و حالا دستبند زده در صندلی عقب ماشین به اداره ی پلیس میبرد.
سونها یه الکلی معتاد بود که تقریبا هر هفته به جرم کتک زدن زن و بچه هاش دستگیر میشد، همه ی توی اداره پلیس میشناختنش، و اصلا دل خوشی ازش نداشتن. مخصوصا یه بار جردن رو خواست بزنه ، فقط چون جردن بهش زل زده بود.
اون میتونست مظنون مناسبی برای قتل همکارش باشه. فقط میموند جعل مدارک مورد نیاز تا پلیس ها قتل رو به سونها ربط بدن. این برای پلیس با تجربه ایی مثل سوک شی کار سختی نبود، قبلا هم مدارک رو دستکاری کرده.
سوک شی پوزخند شیطانی زد و توی سرش همه ی مراحل رو پشت سرهم برنامه ریزی کرد، بعد فرمون رو چرخوند تا مسیرشون رو تغییر بدن. سونها از عقب چند بار پرسید کجا میرن، اما سوک شی در سکوت رانندگی میکرد، تا اینکه به کلبه ی جنگلی دور از شهر رسیدن.
سونها که از وضع موجود ترسیده بود داد میزد و در تلاش بود که دستبند هاشو باز کنه "اینجا کجاست؟! تو گفتی منو میبری اداره پلیس"
سوک شی به سمتش برگشت، لبخند ترسناکی روی لبش داشت "میدونم، ولی گفتم به جاش بیارمت اینجا تا با هم حرف بزنیم"
سونها معترضانه گفت "نه این درست نیست! منو ببر اداره پلیس"
"راجبش فکر میکنم" از ماشین پیاده شد، در عقب رو باز کرد و از یقه ی سونها گرفت تا اونو بیرون بیاره، به دنبال خودش کشیدش، سونها همچنان باهاش مقابله میکرد و پاهاشو روی برگ ها فشار میداد.
"بذار برم عوضی" با صدای بلند داد و هوار میکرد تا شاید کسی صداشو بشنوه "این کارت غیر قانونیه، تو حق نداری منو بیاری اینجا"
سوک شی بی توجه به فریاد هاش به سمت کلبه رفت، درو باز کرد و سونها رو روی کف چوبی انداخت. سونها از بوی نم و خاک مرطوب چند بار سرفه کرد و با وحشت به سوک شی نگاه انداخت. چیکار میخواست بکنه ؟ چی توی سرش بود؟
سوک شی به سمت اشپزخونه رفت، از داخل یکی از کشو ها چسب نواری پهنی اورد و به جایی که سونها بود برگشت "روز مناسبی رو برای کتک زدن زن و بچت انتخاب نکردی مرد" به پایین خم شد و چسب رو دور دور پاهاش پیچید. سونها مقاومت کرد، به هوا لگد میزد، میخواست بلند شه و فرار کنه، اما زور سوک شی بیشتر بود.

YOU ARE READING
road to madness
FanfictionRoad to madness چی باعث میشه که یه نفر به مرز جنون برسه؟ هشدار ‼️ این فیک شامل صحنه های بسیار خشن، الفاظ رکیک و عقاید انتی فمنیستی و کودک آزاری هست و ممکنه روتون تاثیر بدی بذاره، اگر روحیتون حساسه خوندنش اصلا توصیه نمیشه ❗️ Madness series : Book 1...