26

40 5 0
                                    

سوک شی سرشو به کاشی های حمام تکیه داد و در حالی که اب داغ روی بدن خستش میریخت اهی کشید. امروز توی اداره روز سختی رو داشته و حالا بیشتر از هر چیزی میخواست جلوی تلویزیون بشینه و برنامه ی مورد علاقش رو نگاه کنه.

شیر آب رو بست و حوله ی زرد رنگی رو دور خودش پیچید. با همون به داخل اشپزخونه رفت و برای خودش یه ساندویچ گوشت آماده کرد. روی مبل لم داد و تلویزیون رو روشن کرد. مشغول خوردن و تماشای برنامه بود، اما لحظات خوشیش خیلی طول نکشید وقتی صدا بچه هاش رو از بیرون در شیند. داشتن با هم دعوا میکردن.

مثل همیشه.

آهی کشید و گاز دیگه به ساندویچش زد. "خدایا چرا گیر این دوتا افتادم."

همون موقع در خونه باز شدو جه بوم و جولیا به داخل اومدن، قبل ازینکه بتونن به اتاقشون برن صداشون زد "شما نمیتونین دو دقیقه تو سروکله ی هم نزنید؟" به قیافه های غضبناکشون نگاه انداخت.

جه بوم شونه هاشو بالا انداخت و گفت "نه."

سوک شی سرشو با تاسف تکون داد و صدای تلویزیون رو زیاد کرد تا تنهاش بذارن. اما جولیا به سمتش اومد و روی پاش نشست. با لبهای آویزون گفت "میشه با چومین برم سینما؟ قول میدم تا اخر شب برگردم."

سوک شی اخم کنان پرسید "چومین کدوم خریه؟"

این چهارمین پسری بود که جولیا توی این ماه در مورد حرف میزد، مشخص نبود داره چیکار میکنه و اصلا نمی خواست دختر خودش تبدیل به یه هرزه بشه.

"اون فقط یکی از دوستامه."

"فکر کردم داری با سوهو قرار میذاری."

"اون خیلی حوصله سر بر بود، اما چومین بهتر، خیلی باحاله."

"لطفا بابایی." گونه ی سوک شی رو بوسید "تو میخوای من خوشحال باشم نه؟"

"اره ولی قرار نیست اجازه بدم بری زیر همه ی پسرای مدرستون."

"بابایی!" جولیا از جاش پرید و جلوی سوک شی ایستاد "من که با چومین رابطه ایی ندارم."

جه بوم زیر لب گفت "فعلا."

جولیا به سمتش چرخید "خفه شو"با بازوش چنگ زد و دست دیگش بالا اومد تا یه مشت محکم به صورتش بزنه اما سوک شی دستشو گرفت.

"جوابم منفیه جولیا نمیتونی بری." اونو از جه بوم جدا کرد "حالا برو توی اتاقت."

"خیلی خب" هوفی گفت و با دستهای مشت شده به سمت اتاقش رفت. درو پشت سرش کوبید و بعد صدای فریاد درموندش به گوش رسید.

سوک شی اهی کشید و دوباره روی مبل نشست، همونطوری که سرگرم تماشای تلویزیون بود از گوشه ی چشم جه بوم رو دید که در طرف دیگه ی مبل نشسته. لبخند از خود راضی روی صورتش بود، احتمالا چون جولیا به چیزی که میخواسته نرسیده.

road to madnessWo Geschichten leben. Entdecke jetzt