new dancer☆

387 83 29
                                    


‌_تو داری به من میگی درست شبی که چندتا مهمون خیلی مهم دارم، اون دنسر لعنتی تصادف کرده و پاش شکسته؟

+هی مگه تقصیر منه که اون تصادف کرده؟

_ من نمیدونم تا شب باید یک دنسر خوب برام پیدا کنی

+ از کجا؟

_ از کجاش مشکل خودته. تا شب

با حرص نفسش رو بیرون داد و از اتاق خارج شد.

+یه آگهی بده دنبال دنسر میگردیم. زود باش تا رییس هممون رو اخراج نکرده

********

این دهمین دنسری بود که جلوشون اجرا میکرد ولی هیچکدوم اون ها رو راضی نمیکرد.

_ همش همینا بودن؟

+آره

_ مطمئنی تو آگهی گفتی دنسر؟

+مطمئنم

دست هاش رو توی جیبش فرو کرد و درحالیکه به سمتش اتاقش قدم برمیداشت حرف میزد.

_ به جرعت بهت میگم این ها هیچی از رقص نمیدونستن

+چاره ای نیست باید یکی از همی....

حرفش با ورودی پسری که با سرعت به سمتشون میومد، نصفه موند. بی توجه به اینکه اون ها کی هستن ساعد دست پسری که با چهره ای سرد و جدی بهش خیره بود گرفت و به سمت پایین خم شد.

نفس نفس میزد و قفسه سینش به خاطر دویدن طولانی، بالا پایین میرفت.

+ تو کی هستی؟

دستش رو به نشونه صبر بالا آورد و وقتی مطمئن شد نفس هاش منظم شده و میتونه صحبت کنه دست مرد رو ول کرد و صاف ایستاد.

× دوستم به من گفت برای امشب یک دنسر میخواید من میتونم باشم!!

با چشم های ریز شده از پایین تا بالای پسر رو از نظر گذروند. شلوار مشکی زاپدار و یک پیرهن سفید که به خاطر نازکیش میتونست بدن فوق العاده پسر رو به روش رو ببینه. سرش رو بالا تر اورد و به چهره اش نگاه کرد.

با اون موهایی که توی صورتش ریخته بود بیشتر شبیه یک پسر بچه کیوت بود تا یک دنسر سکسی. پسر وقتی متوجه نگاه اون شد، کمی معذب توی جاش تکون خورد و به خودش نگاه کرد تا متوجه بشه مرد به چی نگاه میکنه. با یادآوری موهاش دستی بهشون کشید و اون ها رو به سمت بالا مرتب کرد.

یک ابروش رو بالا انداخت، چطور کسی میتونست با تغییر مدل مو به یک پسر جذاب و هات تبدیل بشه؟

_ باشه ازت آزمون میگیریم

پسر لبخندی زد و سریع به سمت صحنه‌ای که محل رقص بود رفت. مشتاق بود رقصش رو ببینه ولی به خاطر زنگ خوردن موبایلش ناچار شد اون رو به دستیارش بسپاره.

_ازش ازمون بگیر و خوب بود نگهش دار اخرین شانسمونه

+ حتما

بعد از پایان تماسش متوجه حضور دستیارش شد.

+ این لعنتی خیلی خوبه باید باهاش قرارداد ببندی

_ باشه بذار شب بعد از دیدن رقصش بهت میگم

*********

باید اعتراف میکرد این پسری که تمام بدنش با آهنگ هماهنگ شده بود و با نیشخند ریزی روی لب های خوش فرمش مشغول رقصیدن بود، فراتر از انتظارش بود.

از سر و صداهای افراد حاضر توی کلاب به راحتی میتونست بفهمه چقدر از اون خوششون اومده. با چرخیدن پسر و بالا بردن پیرهن سفیدش، بدن خوش فرمش نمایان شد و صدای جمعیت رو بالا تر برد.

پسری تاب دیگه ای به کمرش داد و با اتمام آهنگ روی زانوهاش نشست و با دیدن نگاه خیره اش لبش رو گاز گرفت و چشمکی زد.

با اشاره دستش دستیارش بهش نزدیک شد.

+چیشده؟

_میخوامش

+برای کجا؟

نیشخندی زد.

_ توی تختم

بدون توجه به نگاه مبهوت دستیارش، به پایین رفتنش از سن نگاه میکرد. اون پسر میتونست بیشتر از یک وان نایت برای ییبو باشه و ییبو هم ازش استقبال میکرد.

*******
اینم از دومین ایمجین، که وانشات هم داره یکم که ویوو ها و ووت ها رفت بالا کم کم شروع میکنم به آپ وانشات ها.
اگه دوست دارید حمایت کنید. و اینکه نظر نمیدید قلبمو میشکنه🙂🙂

imagine YizhanWhere stories live. Discover now