خشم

4K 924 317
                                    

تقه ای به در اتاقش خورد با دیدن تهیونگ سرش و کلافه تکون داد : بهت نگفتم مزاحمم نشو؟

امگا خندید به هیونگش نزدیک شد : چته بهم ریخته ای

-دارم کار میکنم تهیونگ کار، باید چندتا تماس مهم بگیرم پس تنهام بزار

-خبر ها و شنیدی؟

الفا چشاش و تو حدقه چرخوند : تو کار نداری؟ همه اش اینور اونور میچرخی؟

تهیونگ: چرا سراغی از جئون جانگکوک نگرفتی؟

نامجون که تازه متوجه نبود اون پسر اطرافش شده بود اخماش تو هم رفت : اونقدرا مهم نیست که به چشمم بیاد

تهیونگ دهنش و کج کرد: نه اینکه حالا به چشم من میاد ولی میدونی اون بانمکه به عنوان یه الفا اصلا مثل الفا ها نیست

مشغول امضاء زدن پرونده ها شد دو تا از کاغذ ها و جدا کرد : اون ها مغلوبن برای همین اروم ترن گرگ هاشون مثل مال ما نیست

تهیونگ: گرگ من و با گرگ وحشی خودت مقایسه نکن

سرش و بالا اورد زل زد به دونسنگش تا متوجه اش کنه مواظب حرف زدنش باشه البته که اون امگا از چیزی نمیترسید

-خبرت و بگو و زودتر برو بیرون

تهیونگ که با اون نگاه کمی خودش و جمع و جور کرده بود متوجه شد الان اصلا موقعیت جالبی برای گفتن خبر پارک جیمین و ماه عسلش نیست

سمت نامجون رفت و به میزش تکیه داد به الفا که خودش و مشغول نشون میداد نگاه کرد : با جیمین به کجا رسیدی؟

-قراره رابطمون و بعد از طلاقش جدی کنیم

-واقعا؟

-اهوم

-کی قراره طلاق بگیرن؟

-در این مورد حرف نزدیم

تیهونگ مشکوک به نامجون خیره شد زمزمه کرد : تو که بهش اسیب نمیزنی نه؟

دست نامجون از نوشتن ایستاد : اینجا ایستادی تا وقت من و بگیری

-میخوام مطمئن شم اشتباه نمیکنی

-نمیکنم حالا برو بیرون بزار کارم و بکنم این و هم بده سونگ تا بفرسته برای  ترجمه

-و هنوز نپرسیدی جانگکوک کجاست

نامجون عصبی نگاهش کرد و صداش کمی بالا رفت : برام مهم نیست اون احمق کجاست خب؟

-جیمین از کشور خارج شده

نامجون سر تکون داد سعی کرد اروم باشه اون دونسنگش بود و قرار نبود بترسونتش زمزمه کرد : میدونم

تهیونگ نفسش و با خیال راحت بیرون داد اینکه نامجون در جریان این اتفاق بود نشون میداد رابطه بین اون دوتا خوبه حداقل جیمین انقدر به اون الفا اهمیت میداد که در مورد سفرش بهش بگه

~Commercial marriage ~Where stories live. Discover now