سعی کرد با حداکثر سرعت ممکن موهاش و بدنش و اب بکشه با بستن شیر اب حوله اش و برداشت و تنش کرد از توی حموم بیرون اومد و کمربند حوله اش و محکم تر کرد با شنیدن صدای بیرون اتاق چشمش به تخت بهم ریخته اتاقش خورد جیمین بلند شده بود و در و باز کرده بود
کنجکاو به در نزدیک شد و کمی بازش کرد با شنیدن صدای جانگ هوسوک یه ابروش بالا پرید نمیتونست منکر تاثیری که هوسوک روی جیمین میذاشت بشه
انقدر اون الفا روی امگا تاثیر داشت که تونسته بود قانعش کنه تا توی رات به جانگکوک کمک کنه؟باید از اون الفا تشکر میکرد؟
خواست از اتاق بره بیرون ولی با شنیدن حرف هوسوک ایستاد گرگش شکاک تر از هر وقتی گوش تیز کرده بود و خودش شاید فقط کمی کنجکاو بود
-خبر های خوبی ندارم
جیمین: با بوی بدنم مشکل نداری؟میخوای دوش بگیرم بعد حرف بزنیم؟
-نه بگیر بشین درسته سر تا پات بو اون پسره و میده ولی حرفم الان مهم تره
اخمای امگا تو هم رفت: موضوع چیه؟
-موضوع کمپانی کیمه
-خب؟
-شرکتی که نامجون برامون پیداش کرده بود محصولات سری دوم و نفرستاده
-یعنی چی که نفرستاده
-امروز باید سری دوم محصولات به دستمون میرسید تا برای تامین مواد اولیه به مشکل نخوریم ولی خواستم پیگیری کنم که ببینم فرستاده شده یا نه ولی بهم گفتن فرستاده نشده
-ممکنه فردا بفرستنش؟
-نکته مهمش همینه خوشگلم گفتن برای تامین مواد اولیه به مشکل خوردن و حداقل به دو هقته زمان نیاز دارن
-با شرکت کیم تماس گرفتی؟
-مستقیم با سوکجین حرف زدم و بهم گفت مسئون روابط بین الملل شرکت نامجونه و با اون صحبت کنم خیلی هم ابراز تاسف کرد که چنین مشکلی پیش اومده
-و خبر بد کجاست؟
هوسوک نیشخند زد: کیم نامجون جوابم و نمیده یعنی جواب هیچ کدوم از تماس های شرکت و نمیده با منشیش صحبت کردم من و از سرش باز کرد با این حرف که نامجون خارج از شهره و فعلا در دسترس نیست
امگا حالش داشت از کارای اون الفا بهم میخورد نامجون با این کار ها به کجا میخواست برسه؟
به هوسوک نگاه کرد: بیخیال نامجون شو هیونگ شرایط فسخ قرار داد و برای اون کمپانی ژاپنی بفرست تا بیشتر از این روی مخمون نرفتن
هوسوک: مطمئنی؟ پیدا کردن یه شرکت دیگه باعث میشه خط تولید شروع نشده متوقف شده ما کارای تبلیغات و داریم انجام میدیم این خیلی ما و عقب میندازه
VOUS LISEZ
~Commercial marriage ~
FanfictionNAME:Commercial marriage [ full part ] COUPLE: kookmin Genre:Romance_Omegavers_angest ازدواج تجاری داستان یک امگا و یک آلفا که هیچ شباهت و تفاهمی با هم ندارد و خانواده های که معتقدن ازدواج یک نوع تجارته ❎فیک و میخوام کلیشه ای جلو ببرم ولی ارزش خون...