رابطه تموم شده

4K 881 328
                                    

عزیزانم ممنون میشم اگه کامنت های هر پاراگراف و روی همون پاراگراف بذارید تا راحت تر بتونم بهتون جواب بدم

____________________________________________________________________________

رمز اپارتمانش و وارد کرد و با صدای تیک باز شدن در وارد اپارتمان شد از همین جا هم میتونست ناله های وین و بشنوه

 برخلاف حرفی که به جانگکوک زده بود هیچ رایحه الفایی در کار نبود اینجوری بهتر بود حداقل راحت تر میتونست باهاش حرف بزنه

سمت اتاق خواب مشترکشون رفت و در و باز کرد دیدن وین که با اسباب بازی های جنسیش مشغول بود قبلا یکی از لذت هاش به شمار میومد مثلا خیلی قبل یه چیزی در حدود قبل دیدن پارک جیمینی که تو اپارتمان بعد سکسشون رهاش کرده بود.

کلافه به چهارچوب در تکیه داد به وین که حسابی مشغول به نظر میومد نگاه کرد ناراحت بود ؟اره ناراحت بود

عذاب وجدان داشت؟ اره پر از عذاب وجدان بود

زندگیش جوری بهم ریخته بود که خودشم گیج شده بود امشب لا به لای حرف هاش به جیمین ابراز علاقه کرده بود ولی امگا انقدر ناراحت بود که اصلا متوجه اش نشده بود

امشب برای اولین بار سکسی و تجربه کرده بود که هیچ کدومشون تحت تاثیر فورمون هاشون نبود

جیمین زیبا بود و اون واقعا میخواست کنار خودش نگهش داره میخواست با هم یه زندگی جذاب و بسازند باهم خوب باشن

صبح ها که بیدار میشه چهره زیبا و پف کرده و کیوت پسر و ببینه بعدش جیمین کت و شلواری و ببینه که چقدر تو اون لباس های رسمی جذابِ

اون امگا تحت هر شرایطی زیبا بود و جانگکوک دیگه حتی نمیتونست بگه یه امگا کیوت و نرم میخواد یا یه امگا الفا نما که چشاش در حد مرگ جذاب بود.

اون هنوز تو فلسفه شخصیت متناقض جفتش مونده بود حالا باید با مسئله وین هم سر و کله میزد

میدونست داره عوضی بازی در میاره و اول باید تکلیف وین و مشخص کنه ولی اگه اگه اگه میتونست جیمین و از فکر و ذهنش بیرون کنه

اون امگا غالب انگار طلسمش کرده بود .

با شنیدن ناله وین نگاهش و از پارکت زمین گرفت به دختر نگاه کرد که بی حال روی تخت دراز کشید.

به جانگکوک که بیخیال جلوی در ایستاده بود نگاه کرد

قرار نبود به اون پسر خیانت کنه خودش و زیر سوال ببره همین الانش هم میتونست بفهمه قراره چه اتفاقی بیوفته و وقتی اون الفا دست به سینه به چهارچوب در تکیه داده و رایحه اون امگا از صد کیلو متری ازش حس میشه و حتی ذره ای برای وین تحریک نشده متوجه اش میکنه

~Commercial marriage ~Où les histoires vivent. Découvrez maintenant