لطفا کامنت هاتون و روی هر پاراگراف بذارید تا بقیه ریدر ها راحت تر بتونن بخونن .:)
تهیونگ نگران به نامجون که به شدت پریشون بود نگاه کرد
_چه گندی زدی نام ؟
الفا جوابشونداد وجودش پر شده بود از نگرانی برای جیمین میدونست کاری که کرده بخشودنی نیست اما میدونست اونکار به خاطر گرگش نبود به خاطر خودش بود خودش بود که با دیدن جیمین بعد چند وقت گیج و سردرگم شده بود
اون فقط میخواست تنها با جیمین حرف بزنه وقتی اون حال جیمین و دیده بود نتونسته بود بیخیال از کنارش رد شه
اون امگا تو هیت بود به شدت رایحه اش تو خونه پخش شده بود ضعیف به نظر میومد و گرگ احمق نامجون اون و برای خودش میخواست و البته خود نامجون
ولی قبول داشت گند زده بود بدجوری همگند زده بود .با کشیده شدن بازوش ایستاد به دونسنگش خیره شد :دست از سرم بردار .
_یعنی چی دست از سرم بردار؟یعنی چی هیونگ تمام هیکلت بوی جیمین و میده معلومه باهاش خوابیدی از اونشب که گم وگور شدی تا امروز که پیدات شده همه اش پریشونی
بازوش واز دست امگا بیرون کشید با جیمین خوابیده بود ولی چرا هنوزم بی تابش بود؟ میخواست بغلش کنه رایحه اش و بو کنه ارومش کنه اما نمیدونست حالش چطوره هیچی نمیدونست
_باهاش خوابیدی
_خفه میشی؟
_نه تا وقتی نتونم کمکت کنم
_تو نمیتونی کمکم کنی
_بگو چی شده از پسش برمیایم
با صدای زنگ اپارتمان تهیونگ سمت در رفت
الفا اما نگاهش با دقت به در بود زمزمه کرد: مهمون داری؟
_شاید جین هیونگه بهش گفته بودم بعد چند روز پیدات شده
در و باز کرد و از در فاصله گرفت .بلافاصله افرادی که کت و شلوار تنشون بود وارد اپارتمان شدن اخما ش تو هم رفت :اینجا چه خبره ؟!
چهارتاشون سمت نامجون رفتن و بلافاصله سوزنی و تو گردنش خالی کردن .
تهیونگ شوکه نگاهشون کرد سمت نامجون رفت : چه غلطی میکنید ؟
با دیدن اینکه هیچکدوم از اون افراد جوابش و نمیدن بلافاصله زنگ نگهبانی و فشار داد بدن نامجون کم کم سست و بی حال شده روی زمین افتاد .
_این دستور اقای پارکه تهیونگ شی
عصبی فریاد زد : اقای پارک غلط کرده به چه جرعتی وارد.....
مردی که عقب تر از همه بادیگارد ها ایستاده بود دستش و بالا اورد و حرف و قطع کرد : نامجون شی به جیمین شی اسیب رسوندن ایشون و برای ازمایشات به پزشک قانونی میبریم
VOUS LISEZ
~Commercial marriage ~
FanfictionNAME:Commercial marriage [ full part ] COUPLE: kookmin Genre:Romance_Omegavers_angest ازدواج تجاری داستان یک امگا و یک آلفا که هیچ شباهت و تفاهمی با هم ندارد و خانواده های که معتقدن ازدواج یک نوع تجارته ❎فیک و میخوام کلیشه ای جلو ببرم ولی ارزش خون...