رات آلفا

5.4K 922 225
                                    

از روی امگا کنار رفت و موهاش و از تو صورتش کنار زد وقتی که اون امگا داشت بلند میشد چشمش به درون ران امگا افتاد چندتا کبودی توجهش و جلب کردن یه مدرک دیگه برای اینکه به گرگ احمقش حالی کنه اون امگا اصلا بهش وفادار نیست و بیشتر از این عصبیش کنه

نگاهش و از ران هاش گرفت به خودش خیره شد که خم شد و تیشرتش که روی زمین بود و برداشت و تنش کرد الفا از الهه ماه ممنون بود که اون تیشرت به اندازه ای گشاد بود که بتونه جای دندون هاش و مارک جیمین و ببینه و به اندازه ای کوتاه بود که بتونه پاهاش و دید بزنه

سخت بود که به خودش اعتراف کنه جیمین ورای تصوراتش بود

قبلا فقط یه امگا الفا نما با کت و شلوار میدید که به شدت روی مخش بود ولی حالا اون یه امگای به شدت ظریف و زیبایی و میدید که بعد از رابطه با الفاش کمی لنگ میزنه

جیمین بعد از پوشیدن اون تیشرت شلوارک و باکسرش و از روی زمین برداشت به جانگکوک نگاه کرد : برمیگردم اتاقم اگه مشکلی پیش اومد صدام کن

خم شد دستمالی برداشت و بین پاهاش و تمیز کرد نیخواست مسیر اینجا تا اتاقش و با اسلیک و کام به گند بکشه

-چرا همینجا نمیخوابی؟

به الفا نگاه کرد که بدون هیچ زحمتی لخت با اون هیولای بین پاش رو تخت دراز کشیده بود و زل زده بود بهش

-باید دوش بگیرم

-درد داری؟

-نه زیاد

-اخه عجیب ایستادی خودت و منقبض کردی

امگا چشاش و چرخوند : فقط نمیخوام با کام و اسلیک گند بزنم به کف خونه

-بهتره زودتر قرصت و بخوری ما قرار نیست انقدر زود بچه دار شیم

جیمین که متوجه شد هیچ راهی جز خالی کردن خودش از اون کام نداره مسیرش و سمت حموم کج کرد : یادت رفته؟ من هیت نمیشم و تا وقتی هیت نشم هم بچه دار نمیشم

جانگکوک نگاهش کرد : ولی تو اسلیک ترشح میکنی

-این برای اولین باره که تجربه اش میکنم

الفا ابرو بالا انداخت: واقعا؟

-اهوم فکر کنم به خاطر اینه که جفتمی گرگ هامون برخلاف خودمون از هم خوششون میاد برای هم کم نمیذارن

الفا از حرف امگا نیشخند زد : اونا احمقن

جیمین از تو حمام داد زد : باهات موافقم

~Commercial marriage ~Onde histórias criam vida. Descubra agora