آلفای دماغ خرگوشی

4.4K 936 177
                                    

با تمام کردن صحبت هاش با نماینده ژاپنی که تو این چند روز دوباره پیگیر شده بود تا بتونه یک ارتباطی باهاش برقرار کنه نفس عمیق کشید جلسه صبح به خوبی و خوشی تموم شده بود این اولین قدم جیمین بدون مادرش بود بدون حضور یه الفای پشتیبان درسته کم توجهی و تمسخر خیلی از سهام دار هارو داشت ولی این یه قدم مثبت برای خودش که شناخت کافی از شخصیتش داشت حساب میشد

در اتاق باز شد و هوسوک اومد داخل: برات قهوه اوردم

به هیونگش لبخند زد: داری از معاونم تبدیل به منشیم میشی

هوسوک قهوه امگا و روی میز گذاشت و به لبه میز تکیه داد جیمین هم کمی صندلیش و سمت هیونگش چرخوند : امروز خوب بود نه؟

هوسوک: عالی بود تو عالی بودی

-خوشحالم که داره این اتفاق میوفته

هوسوک: من که بهت میگم تو بدون حتی یه الفا هم میتونی انجامش بدی

-بدون تو نمیتونم تو مثل جفتم کنارمی مثل منشیم همیشه باهامی مثل یه هیونگ همیشه ازم حمایت میکنی

هوسوک اشک های مصنوعیش و پاک کرد: داری احساساتیم میکنی

ضربه ای به ران پای هیونگش زد: امروز هیچی نمیتونه حالم و خراب کنه نظرت چیه تو و یونگی هیونگ و به یه نوشیدنی دعوت................

با باز شدن در و داخل اومدن جانگکوک حرفش و قورت داد چرا یادش رفته بود که جانگکوک میاد؟

هوسوک زمزمه کرد: خب مثل اینکه حرفت در مورد خراب نشدن روزت داره نقض میشه

جانگکوک: سلام

-منشی کجاست؟

سر تکون داد روی مبل نشست بدون اینکه به هوسوک اهمیت بده اون بچه واقعا هیچی از ادب و نزاکت حالیش نبود: کسی نبود

امگا میتونست تکون خوردن دماغ خرگوشی الفا و ببینه که انگار سعی داشت چیزی و بو کنه از با نمک بودنش لبخند رو لبش نشست

به هوسوک نگاه کرد که ابرو بالا انداخت تکیه اش و از میز برداشت سمت در رفت: بعدا میبینمت اگه تونستی شب دعوتمون کن برای نوشیدنی میرم ببینم منشیت کجاست

سر تکون داد با نگاهش هوسوک هیونگش که از اتاق بیرون رفت و همراهی کرد

از پشت میز بلند شد و رو به روی الفایی که با اخم نگاهش میکرد نشست: اگه منشی نباشه میتونی دربزنی

پاهاش و رو هم انداخت: در زدم مشغول لاس زدن بودی نشنیدی

-اون هیونگمه و معاونم

یه ابرو بالا انداخت: هنوزم نظرم عوض نشده و تو تمام هیکلت بوی اون و میده

میتونست تلخ شدن رایحه اش و تیکه ای حرف زدنش و بفهمه

~Commercial marriage ~Donde viven las historias. Descúbrelo ahora