با تمام کردن صحبت هاش با نماینده ژاپنی که تو این چند روز دوباره پیگیر شده بود تا بتونه یک ارتباطی باهاش برقرار کنه نفس عمیق کشید جلسه صبح به خوبی و خوشی تموم شده بود این اولین قدم جیمین بدون مادرش بود بدون حضور یه الفای پشتیبان درسته کم توجهی و تمسخر خیلی از سهام دار هارو داشت ولی این یه قدم مثبت برای خودش که شناخت کافی از شخصیتش داشت حساب میشد
در اتاق باز شد و هوسوک اومد داخل: برات قهوه اوردم
به هیونگش لبخند زد: داری از معاونم تبدیل به منشیم میشی
هوسوک قهوه امگا و روی میز گذاشت و به لبه میز تکیه داد جیمین هم کمی صندلیش و سمت هیونگش چرخوند : امروز خوب بود نه؟
هوسوک: عالی بود تو عالی بودی
-خوشحالم که داره این اتفاق میوفته
هوسوک: من که بهت میگم تو بدون حتی یه الفا هم میتونی انجامش بدی
-بدون تو نمیتونم تو مثل جفتم کنارمی مثل منشیم همیشه باهامی مثل یه هیونگ همیشه ازم حمایت میکنی
هوسوک اشک های مصنوعیش و پاک کرد: داری احساساتیم میکنی
ضربه ای به ران پای هیونگش زد: امروز هیچی نمیتونه حالم و خراب کنه نظرت چیه تو و یونگی هیونگ و به یه نوشیدنی دعوت................
با باز شدن در و داخل اومدن جانگکوک حرفش و قورت داد چرا یادش رفته بود که جانگکوک میاد؟
هوسوک زمزمه کرد: خب مثل اینکه حرفت در مورد خراب نشدن روزت داره نقض میشه
جانگکوک: سلام
-منشی کجاست؟
سر تکون داد روی مبل نشست بدون اینکه به هوسوک اهمیت بده اون بچه واقعا هیچی از ادب و نزاکت حالیش نبود: کسی نبود
امگا میتونست تکون خوردن دماغ خرگوشی الفا و ببینه که انگار سعی داشت چیزی و بو کنه از با نمک بودنش لبخند رو لبش نشست
به هوسوک نگاه کرد که ابرو بالا انداخت تکیه اش و از میز برداشت سمت در رفت: بعدا میبینمت اگه تونستی شب دعوتمون کن برای نوشیدنی میرم ببینم منشیت کجاست
سر تکون داد با نگاهش هوسوک هیونگش که از اتاق بیرون رفت و همراهی کرد
از پشت میز بلند شد و رو به روی الفایی که با اخم نگاهش میکرد نشست: اگه منشی نباشه میتونی دربزنی
پاهاش و رو هم انداخت: در زدم مشغول لاس زدن بودی نشنیدی
-اون هیونگمه و معاونم
یه ابرو بالا انداخت: هنوزم نظرم عوض نشده و تو تمام هیکلت بوی اون و میده
میتونست تلخ شدن رایحه اش و تیکه ای حرف زدنش و بفهمه
ESTÁS LEYENDO
~Commercial marriage ~
FanficNAME:Commercial marriage [ full part ] COUPLE: kookmin Genre:Romance_Omegavers_angest ازدواج تجاری داستان یک امگا و یک آلفا که هیچ شباهت و تفاهمی با هم ندارد و خانواده های که معتقدن ازدواج یک نوع تجارته ❎فیک و میخوام کلیشه ای جلو ببرم ولی ارزش خون...