لطفا کامنت هاتون و روی هر پاراگراف بذارید تا بقیه ریدر ها راحت تر بتونن بخونن .:)
_میدونی چندوقته به من سر نزدی؟
سرش و روی میز گذاشت به حرکات تند تند زن که تو اشپزخونه این ور اونور میرفت نگاه کرد : تو رفته بودی تعطیلات
_باور کنم با چیزی مثل تلفن اشنایی نداری؟
_سرم شلوغ بود
_با کی؟اون خرگوش خنگ؟
_خرگوش خنگ؟
_جفتت تا حالا دقت نکردی شبیه خرگوشاست؟مطمئنی یک آلفاست؟
معترض صداش کرد: آجوما
زن خندید ظرف غذایی که اماده کرده بود و روی میز گذاشت : دارم باهات شوخی میکنم
_میدونم
_باورم نمیشه تویی که چندسال پیش با اون حجن از عصبانیت از این عمارت رفتی و گفتی دیگه برای زندگی برنمیگردی اینجا حالا دوباره اینجایی
_اهوم
_و برام جالبه که خانم این چند روز کاری بهت نداشته
_شاید دگ بیخیال من شده
_شاید هم ناراحته
_از چی؟
زن چپ چپ نگاهش کرد : همه اینجا میدونن قضیه چیه
چاپستیک و برداشت و مشغول همزدن وتکون دادن اون رشته ها تو سوپش کرد زمزمه کرد : فردا دادگاهه و بعدش همه چیز رسانه ای میشه دیگه حتی نمیتونم پا تو شرکت خودم بذارم
_چرا؟ تو حتی باید قوی تر از همیشه باشی جیمین کسی که اشتباه کرده تو نیستی
_این و همه بهم میگن از اون دکتری که بابا پیدا کرده تا جانگکوک ولی آجوما بحث این نیست کی اشتباه کرده اون حیوون یا من مشکل غرور منه شخصیت منه چیزی که تمام این سال ها سعی کردم بسازمش که محکم نشونش بدم
زن کنارش نشست خواست پسری که از بچگی میشناخت و اروم کنه که با بلند شدن پسر شوکه نگاهش کرد
تند اشکاش و پاک کرد : برمیگردم تو اتاقمبا قدم های بلند از اشپزخونه بیرون رفت به ظرف غذاش که دست نزده بود نگاه کرد
_بازم چیزی نخورد؟
به خانم اون خونه نگاه کرد سر تکون داد: نه
زن با همون پرستیژ همیشه مغرورش ظرف و برداشت : دگ در مورد این موضوع باهاش حرف نزن
_فکر کردم ممکنه بتونم ارومش کنم
_این بیشتر به غرورش اسیب میزنه
با ظرف غذا سمت اتاق پسر رفت اعصابش به قدری بهم ریخته بود که این چند روز حتی نتونسته بود با اون پسر حرف بزنه جیمین جوری ازش فرار میکرد انگار کسی که این وسط مقصر بود مادرش بود
از اینکه از جفتش شنیده بود که جیمین چه فکرایی در موردش میکنه دیوونه میشد
یعنی چی که پسرش فکر میکرد مادرش قضاوتش میکنه؟
اون پسر عقلش و از دست داده بود؟
چرا به جای اینکه قوی باشه خودش و بیشتر و بیشتر پنهون میکرد و مثل یه بازنده رفتار میکرد؟
VOCÊ ESTÁ LENDO
~Commercial marriage ~
FanficNAME:Commercial marriage [ full part ] COUPLE: kookmin Genre:Romance_Omegavers_angest ازدواج تجاری داستان یک امگا و یک آلفا که هیچ شباهت و تفاهمی با هم ندارد و خانواده های که معتقدن ازدواج یک نوع تجارته ❎فیک و میخوام کلیشه ای جلو ببرم ولی ارزش خون...