ازت خوشم میاد

4.4K 880 454
                                    





هوسوک روی دسته مبلش نشست: نظرت با یه مسافرت چیه؟

-نه

هوسوک: ولی تو تونستی پروژه مهمی و بگیری باید یه جایزه ای به کارمندا بدی

-هیونگ دلت مسافرت میخواد؟ فقط مرخصی بگیر و دست دوست پسرت وبگیر و برو

هوسوک انگشت حلقه اش و اورد بالا: از وقتی بهم حلقه داده دیگه دوست پسرم نیست معشوقمه

سرش و کلافه تکون داد: خب پس دست معشوقه ات و بگیر و برو

هوسوک: بیخیال کار کردن نمیشه

-و من چیکار میتونم بکنم؟

هوسوک پووف کلافه ای کشید: بریم مسافرت من تو یونگی و نامجون

امگا با شنیدن اسم اون الفا اخماش تو هم رفت سرش و از ایپد تو دستش بیرون اورد: دارم فکر میکنم نکنه اون ازت خواسته چنین چیزی بهم بگی

هوسوک بلافاصله رد کرد: نه معلومه که نه تصمیم خودم بود

مشکوک به هیونگش نگاه کرد با دیدن اینکه هوسوک چشاش و ازش دزدید ایپد و روی میز گذاشت: هیونگ لطفا ازت میخوام کیم نامجون و قاطی زندگیکون نکنی من نمیخوام جوری بشه که تصمیماش و به من تحمیل کنه

هوسوک: فقط پیشنهادش خوب به نظر میومد

-نه برای من

هوسوک: مشکل چیه جیمین چرا انقدر سخت میگیری

جیمین به گردنش اشاره کرد تا منظورش و به هوسوک برسونه: به خاطر این

هوسوک: اون تا یکسال باهاته تا به مرور از بین بره میخوای تا اون موقع با هیچکس نخوابی؟

-من قرار نیست تبدیل به کشیش یا یه همچین چیزی بشم نمیخوام کسی از رابطه من و نامجون بو ببره

نگاهش و از هوسوک که با دقت نگاهش میکرد گرفت با خجالت زمزمه کرد: نامجون و فقط توی تخت میخوام

-اوه

-اره اوه هیونگ

هوسوک: فکر کردم ممکنه تو هم ازش خوشت اومده باشه

-نه به اون صورت یعنی اون جذابه برعکس تصور همه تایپ من چنین الفایی نیست من یه الفای غالب دیگه تو زندگیم نمیخوام

هوسوک: اون تنده؟

به هوسوک نگاه کرد زمزمه کرد: اون غالبه

وقتی سکوت هوسوک و دید بیشتر توضیح داد: فورمون هاش وقتی ازاد میشن راحت تحت تاثیرش قرار میگیرم و میدونی چقدر از الفاهایی که فورمون هاشون بهم غالبه دل خوشی ندارم

هوسوک : متوجه ام

-پس ممنون میشم بهش زیاد حق دخالت ندی و بین خودمون نیاریش

~Commercial marriage ~Où les histoires vivent. Découvrez maintenant