سلام لابلی های من ᕕ( ᐛ )ᕗ
اومدم غیبتم و جبران کنم. امیدوارم نظرات و ووت هاتون و ببینم. همین الان اون ستارهی بدبخت و رنگی کنین دل منم شاد.❤️✨نگاه غمگینی به جيمين انداخت و کام عمیقی از سیگار گرفت، اونقدر عمیق که جيمين به شک افتاد الان نفسش بند میاد. اما مرد خیلی وقت بود ظرفیت ریه هاش تغییر کرده بود، نه تنها ریههاش بلکه ظرفیت صبرش هم به موازات اتفاقات زندگیش تغییر کرده بود.
جيمين که حس میکرد مرد روبهروش ناراحت شده کمی به سمتش خم شد.
- هیونگ من حرف بدی زدم؟
یونگی به خودش اومد و به زور لبخندی زد و دود توی دهنش و به سمت مخالف بیرون فرستاد.
- من خوبم، خب چی میخواستی؟
جيمين با شنیدن حرف یونگی با ذوق دستاش و به هم کوبوند.
- دوباره بخون، دوباره رپ گاد و بخون خواهش میکنم.
و لباش و داخل دهنش کشید و مشتاقانه و با چشمای کهکشانی به مرد جذاب روبهروش چشم دوخت.
حس امنیتی که از این مرد میگرفت غیر قابل وصف بود، ولی محض رضای خدا این پسر همونی بود که حتی 3 ماه طول کشید به نامجون اعتماد کنه.
یونگی لبخندی زد و همونجور که به صندلی تکیه میداد آهنگ بیکلام و از گوشیش پلی کرد و به قسمتی که میخواست رسید شروع کرد به با ریتم خوندن و چشمهاش و بست.
جيمين با دهن باز صحنهی روبهروش و آنالیز کرد. مرد با تسلط کلمات و به زبون میاوورد.
پسر کوچیکتر با ضربی که توی قلبش راه افتاده بود دستاش و توی موهایی که به تازگی دوباره مشکی کرده بود گذاشت و محکم کشیدشون تااز ضربان قلب شدیدش جلوگیری کنه.
وقتی دید اثری نداره به سمت گوشی و خم شد و فوری آهنگ و قطع کرد، یونگی با تعجب از قطع شدن صدا چشماش و باز کرد و به چشمای معصوم پسر خیره شد.
- چرا قطع کردی؟
جيمين خواست اول بگه دیگه نمیتونه به صدای خش دار روبهروش با اون حجم از جذابیت گوش بده، اما حرفش و خورد و به جاش سؤالی که ذهنش و مشغول کرده بود و پرسید.
- تو انقدر خفن رپ میکنی که یه لحظه شک کردم خودتی يا امینم.
« واضحه دارم واسه یونگی و امنم فن گرلی میکنم؟»
این حرف جيمين یونگی و به خندهی ریز و بمی واداشت.
جيمين یک بار دیگه با دیدن صحنهی روبهروش ابدهنش و قورت داد، این پسر زیادی جذاب بود؟ یا جيمين بیجنبه شده بود؟
- راست میگم هیونگ اصلا
یهو با یادآوری درخواست چند وقت پیش کمپانی از جاش پرید و میز و دور زدو با سرعت دست یونگی که شوکه شده بود و گرفت.
- کمپانیِ ما نیاز به رپر داره، یعنی ما
و با افکار و تصور رپ خوندن یونگی با این صدا از جاش پرید و صداش و بالا تر برد.
- آره اره بیا پیش ما، وای خیلی خوب میشه.
یونگی هنوز شوکه به هیجانات عجیب پسر نگاه میکرد اما با حرف پسر دوباره شستش و به گوشهی لبش کشید.
-بشين جيمين
پسر با هیجان دوباره نشست و به یونگی نگاه کرد. یونگی دستی به صورتش کشید و به میز خیره شد.
- من نمیتونم قبولش کنم.
جيمين که حالا بادش خوابیده بود چشم غره ای به مرد روبهروش رفت.
- میدونستم هیونگ همون تهیونگی
یونگی خندش و خورد و سرش و با تاسف تکون داد.
-آره شک نکن...
جيمين خودش هم لبخندی زد و اینبار دوباره نگاهش کرد.
- خب چرا نه؟ معروف میشی صدات برای همه عزیز میشه، طرفدارای رپ حمایتت میکنن.. آهنگ میدی بیرون.
یونگی خبیثانه به پسر نگاه کرد و با دستاش رو میز ضرب گرفت.
- از کجا میدونی من آهنگ ندادم بیرون؟
جيمين همچنان خیالبافی میکرد که با حرف پسر خشکش زد و به لبای یونگی چشم دوخت.
-چی؟
یونگی با خندهای کنترل شده به پسر نگاه کرد و حرفش و ادامه داد.
-من مطمعنم حرفم و شنیدی پارک جيمين...
جيمين نمیدونست با چه سرعتی به سمت اتاقی که جونگکوک و تهیونگ بودن دوید و بعد از برداشتن گوشی جونگکوک دوباره مقابل چشمهای متعجب یونگی نشست. جيمين خم شد و محکم از بازوی یونگی نیشگون گرفت که داد پسر روبهرو دراومد.
- یا چته تو...
اخمی کرد
یه کلمه از آهنگت و بگو یونگی گیج کتفی بالا انداخت و به گوشی نگاه کرد.
-both?
گوگل خیلی سریع واکنش نشون داد و چیزی بالا اوورد.
جيمين با بهت به آهنگ روبهروش چشم دوخت، یعنی دچیتای معروف برای مرد روبهروش بود؟
YOU ARE READING
It Was For You
Fanfictionبالای سرش ایستاد، دستش برای لمس اون حجم از مو تنگ شده بود. روی زانوهاش خم شد و دستش رو به سمت اون ها برد با نوازش های نرمش دل هردوشون رو نرم کرد. - جيمين... من اصلا متاسف نیستم. - من چیزی و اجرا کردم که بهم دستور دادن. - مسئولیت من همین بود. - اما...