𝑻𝒉𝒊𝒔 𝑴𝒂𝒏 𝑫𝒊𝒆𝒔 𝑻𝒐𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕

Part 21

چانگبین چشم‌هاش رو بست و صورتش رو با آستینش پاک کرد.

_شوخی خوبی نبود. چان؟ چان؟ چانا! صدام رو می‌شنوی؟ به چی نگاه می‌کنی؟

چانگبین رد نگاه چان رو دنبال کرد و به مینهو خیره شد.

چان مطمئن بود همه چیز تموم شده. اون‌ها فهمیدن که جاسوسه و جیسونگ رو پیدا کردن و قراره هر دوتاشون بمیرن.

مینهو، جیسونگ رو روی کاناپه پرت کرد و به چانگبین نگاه کرد.

_ماموریت انجام شد. اگه می‌خوای بمیره، من می‌تونم بکشمش! ازش خوشم نمیاد.

جانگکوک با قدم‌های آروم نزدیک شد.

جانگکوک: اوه... اون خیلی خنگه. این بهترین صفتیه که می‌تونم بهش بدم. هی آلفا تو چرا خیسی؟

چان نمی‌دونست باید چی کار کنه؟ می‌خوان جیسونگ رو بکشن؟ اگه کوچک‌ترین بلایی سر اون فیک بلوند بیاد، چان نابود میشه!

بین کار درست و غلط مونده بود. باید صبر می‌کرد تا ببینه چه اتفاقی میفته، یا اینکه جلو بره و از کسی که مثل برادرشه دفاع کنه.

اون قسم خورده. جیسونگ و تام تنها کسایی بودن که چان براشون جون میده.

طبق غریزه عمل کرد. تفنگی که پشت کمرش بود رو برداشت، ضامنش رو کشید و سمت کاناپه رفت و جلوی همه ایستاد.

چانگبین نمی‌فهمید اون چی کار می‌کنه.

چان: هیچکس‌حق نداره نزدیکش بشه!

چانگبین متعجب نگاهش کرد.

چانگبین: داری چی کار می‌کنی؟! این شوخی خوبی نیست.

چان با ناراحتی به چانگبین نگاه کرد.

_متاسفم، ولی هیچکس حق نداره به جیسونگ دست بزنه.

مینهو: تو می‌شناسیش؟

چان: اون بهترین دوستمه.

چانگبین: باشه، اون اسلحه رو بگیر پایین. تو اون رو می‌شناسی پس جاش امنه.

چان: قول بده!

چانگبین: قول می‌دم، حالا اون لعنتی رو بگیر پایین و توضیح بده.

فلیکس که از دور همه چیز رو می‌دید، آروم آروم جلو اومد.

فلیکس: این... واقعا این؟ من نمی‌تونستم این موجود رو هک کنم؟ چان تو می‌شناسیش؟ پس بگو چرا دوربین‌های اینجا رو چک می‌کرده؟

چان نفس عمیقی کشید. حالا خیالش راحت بود که چیزی به فنا نرفته.

چان: من و اون باهم شبگردیم. پنجاه درصد کار با منه و پنجاه درصد دیگه با اون. اون هكر منه، نصف پولی که از شما می‌گیرم سهم اونه.

فلیکس شونه‌هاش رو بالا انداخت و بیخیال حرفش رو زد.

_خب پس از خودمونه... پوف.‌ چان ما یه تازه وارد دیگه داریم. حالا باید از اتاق کای و جانگکوک بیرون بیای و تختت و به همون بلوندی بدی. ( بلوندی گاهی وقتا به عنوان صفت خنگ احمق استفاده میشه )