جیسونگ وارد بیمارستان پایگاه شد و با دیدن تام سمتش رفت و محکم بغلش کرد.
_هییش... آروم باش داداش کوچولو، چان خوب میشه.
_تام من از خودم بدم میاد.
_جیسونگ، چت شده؟! نگاهم کن.
_داستانش خیلی طولانیه، من و چان اشتباه کردیم. چه بلایی سر گرگ میاد؟
_چی داری میگی؟ چرا طوری رفتار می کنی انگار اولین بارته؟
جیسونگ دوباره تام رو بغل کرد.
_اون گفت ازم متنفره.
_کی؟! در مورد چی حرف میزنی؟!
_چان کی به هوش میاد؟
_به زودی، کریستینا پیشش رفته. جواب سوالم رو ندادی!
_خرچنگ کجاست؟ باهاش کار دارم.
_توی اتاقش. بهتر نیست دوش بگیری و استراحت کنی، بعد بری پیشش؟ هی این چیه روی صورتت؟ چه بلایی سر خودت آوردی؟
_من خوبم.
_این جای زخم قبلا نبود، چت شده داداش کوچولوم؟
_مهم نیست، شب میبینمت تامی.
جیسونگ رفت و تام رو توی بهت تنها گذاشت.
از بیمارستان خارج شد و وارد ساختمون مرکزی شد تا لاک وود رو ببینه.
در زد و رفت تو.
خرچنگ نگاهش کرد و اخم کرد._چه بلایی سرت اومده بینهایت؟ اول، در میزنی! دوم، چرا لباست خونیه؟ سوم چرا اینقدر داغونی؟
_من خوبم. خون چانه، در مورد آنا اومدم حرف بزنم.
_چان؟! چش شده؟ آنا چی؟
_تیر خورده. جای آنا پیش جانی امن نیست. مدرک برای گروه اون دارم بهتره دنیا برگرده.
_باشه برش میگردونم، ولی تو چت شده؟ پسری که از اینجا رفت با تو خیلی فرق داشت. هان همیشه میخندید، سرش رو پایین نمیگرفت، چت شده؟
_فقط... هیچی. بخوابم خوب میشم.
جیسونگ از اتاق لاک وود بیرون اومد. میتونست سر و صداهای طبقههای پایینتر رو بشنوه.
گرگ رو به بازداشتگاه میبردن. احتمالا تا وقت دادگاهشون توی پایگاه میمونن.
یعنی جیسونگ میتونه طاقت بیاره؟ میتونه مینهو رو بیینه و بیتفاوت از کنارش رد بشه؟ نه! نمیتونه.
جیسونگ سوار آسانسور شد و سمت اتاق خودش رفت.
در و باز کرد.
هیچ چیز تغییر نکرده بود.
تیشرت خونیش رو در آورد و روی زمین انداخت و سمت حموم رفت. شلوارش رو کنار در حموم انداخت.
توی وان خالی نشست و آب سرد رو باز کرد.
هوا سرد بود و آب یخ. تنش لرزید، ولی خودش رو مستحق تنبیه میدونست.
YOU ARE READING
𝑻𝒉𝒊𝒔 𝑴𝒂𝒏 𝑫𝒊𝒆𝒔 𝑻𝒐𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕
Fanfictionحقیقت یا وظیفه؟ عشق یا نفرت؟ خانواده یا... خانواده؟ Name: This Man Dies Tonight Couple: Chanbin, Hyunlix, Minsung Genre: Action, Adventure Telegram Channel: @straykidsbl Org Author: @ZiamsNation