Part 37

560 95 3
                                    

چانگبین رمز در رو وارد کرد و وارد اتاق شد. راس میز نشست و بقیه دور میز نشستن.

نگاه‌های روی مارتین سنگین بود. آلفا ازش ناراحت و عصبی بود، بدون اینکه حتی بدونه دوست قدیمیش حرف حق رو می‌زده.

پروژکتور روشن شد و تصویر روی صفحه ظاهر شد.
یه نقشه‌ی بزرگ بود که موقعیت جغرافیایی روش مشخص شده بود.

فرانک با آرنجش ضربه‌ای به کای زد و به چان اشاره کرد. نمی‌خواست چان اونجا باشه و حرف‌های مارتین رو بشنوه.

کای از جاش بلند شد.

_چان، می‌تونم چند لحظه باهات حرف بزنم؟ خصوصی.

چانگبین: مشکل چیه کای؟

کای: هیچی، چیز مهمی نیست فقط در مورد یه چیزی می‌خوام باهاش حرف بزنم.

چان از روی صندلی بلند شد و همراه کای بیرون رفت.

کای کمی من من کرد و با انگشت‌هاش بازی کرد، تا اینکه موضوعی رو به خاطر آورد.

_آم... چان... من خیلی دنبال پسر دو شیک گشتم و هیچ رد و نشونی‌ای ازش پیدا نکردم. دو شیک و هانا خیلی خوب می‌تونن یکی رو از دنیا حذف کنن، ولی خب مثل اینکه واقعا گم شده. روباه پیر نمی‌دونه پسرش کجاست. می‌تونی پیداش کنی؟

_توی مسائل بنگ دوشیک دخالت نمی‌کنم.

_برای گرگ!

_متاسفم کای، این ممکن نیست.

چان نمی‌فهمید چرا کای این بحث و پیش کشید، این موضوع تموم شده بود!

سر و صدای عجیبی از اتاق بلند شد. چان شنید مینهو اسم جیسونگ رو فریاد می‌زنه.

چان با بیشترین سرعتی که داشت سمت اتاق دوید و دید همه دور جیسونگ جمع شدن.
یعنی چش شده؟
چشم چان به صفحه ی پروژکتور افتاد، چرا؟ چرا سایه نحس اون موجود از زندگی جیسونگ پاک نمیشه؟
همون عوضی بود، دیوید گاندی.

_خفه شین، بهش دست نزنین اون پروژکتور رو خاموش کن

چان فریاد کشید و بقیه رو کنار زد.

نزدیک جیسونگ رفت و دست مینهو رو کشید و به عقب هلش داد.

_جیسونگ... جیسونگی.

جیسونگ خودش رو گوشه‌ی دیوار کشید و سرش آروم خورد و روی زمین افتاد.

زانوهاش رو جمع کرد، دست‌هاش می‌لرزید، به زور نفس می‌کشید.

هیونجین سمتش رفت و می‌خواست دستش رو روی شونه‌ی جیسونگ بزاره که چان فریاد زد.

_بهش دست نزن.

فریادی که زد باعث شد جیسونگ بیشتر بترسه و دستش رو روی گوشش بزاره، خودش رو تا جایی که می‌تونست جمع کرد. ریه‌هاش برای هوا التماس می‌کردن. اشک‌هاش صورتش رو خیس کرده بود و نمی‌تونست لرزش بدنش رو کنترل کنه.

𝑻𝒉𝒊𝒔 𝑴𝒂𝒏 𝑫𝒊𝒆𝒔 𝑻𝒐𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕 Where stories live. Discover now