Part 35

567 93 26
                                    

چان مطمئن بود این آخر راهشه؛ باید به مارتین شلیک کنه، جیسونگ رو نجات بده و بقیه‌ی چیزها رو به زمان بسپاره.

می‌خواست تفنگش رو برداره، ولی جیسونگ هنوز دستش رو گرفته بود.
چانگبین به حرف اومد.

_چی میگی مارتین؟!

_سی وان، بهترین مامور کریستینا. چطور اجازه دادی وارد گروه بشه؟! می‌دونی تا حالا چندتا گروه از بین برده؟!

چانگبین ریز خندید و بعد صدای خنده‌ی جمع بلند شد.

_چان؟! بهترین مامور کریستینا؟!

_تا حالا مبارزه کردنش رو دیدی؟! این یه پلیسه عوضیه که باید بمیره، مثل بقیه پلیسا.

هیونجین جلو اومد.

_بیخیال مارتين، چان پلیس نیست!

_واقعا؟! چطوره مثل جاسوس‌های دیگه هیپنوتیزمش کنی تا ببینی پلیسه یا نه؟

هیونجین اخم کرد.

_من چان رو هیپنوتیزم نمی‌کنم تا خودش رو بکشه.

_تو که نمیگی خودش رو بکشه، بهش حق انتخاب می‌دی. اگه پلیسه و به نظرش ما آدم های خوبی هستیم، تمام مدارک رو از بین ببره و خودش رو توی وان حمومش بکشه.

_من اینکار رو نمی‌کنم مارتین، بهش اعتماد داریم!

حالا نوبت جیسونگ بود.

_هی... من چند ساله باهاش کار می‌کنم، اگه اون پلیس بود تا حالا هزار دفعه من رو دستگیر می‌کرد.

چانگبین: اصلا بر چه اساسی این حرف رو می‌زنی؟

مارتين: وقتی گروه کریستینا به بعضی از تیم‌ها حمله کرد، چند نفرشون فرار کردن و اومدن سمت من تا راه فرار براشون پیدا کنم. عکس این لعنتی رو بهم نشون دادن و گفتن اسم واقعیش چانه، معروف به سی وان.

فلیکس: بخاطر یه مشت ابهام چان رو متهم می‌کنی؟ اصلا کدوم احمقی با اسم واقعیش می‌ره جاسوسی؟

مارتین کلافه دستی به موهاش کشید و تفنگش رو پایین آورد.

چان: تو یه روانی‌ای پسر، پیش یه دکتر برو.

چان از کنارشون رد شد و ازشون فاصله گرفت، ولی مارتین به حرف زدنش ادامه داد.

_می‌دونین چرا بهش میگن سی وان؟ چون بهترینه! چون راه حله آخره. هر مشکلی که حل نشه رو بهش می‌دن تا تمومش کنه. تنهایی از پس کلی آدم برمیاد!

چانگبین: دارم نگرانت میشم... چان، اون فقط چانه! مطمئن باش اون حتی نمی‌تونه تو رو شکست بده.

مارتین: بهت ثابت میکنم، بذار باهاش بجنگم.

چانگبین: امکان نداره.

_مطمئنم اون خودشه آلفا.

هیونجین: انجامش بده. اگه مطمئنی انجامش بده، ولی هیچ سلاحی در کار نیست. وای به حالت اگه صدمه ببینه.

𝑻𝒉𝒊𝒔 𝑴𝒂𝒏 𝑫𝒊𝒆𝒔 𝑻𝒐𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕 Where stories live. Discover now