[𝑆𝑡𝑎𝑟 17]

2.1K 433 403
                                    

ملاقات چان با خانواده‌ی مینهو زیاد طول نکشید. درواقع خانوادش خیلی زود اون رو پذیرفتن و خیلی هم خوشحال شدن که چان قراره جفت مینهو باشه.‌.. خب اون یه آلفای مسئولیت پذیر و خوش اخلاق بود و کی از همچین کسی خوشش نمیومد؟

منتها به دلیل پر حرف بودن سانا، ملاقات مینهو با خانواده‌ی برادر چان خیلی طول کشید. بطوری که اون ها باهم بعد از ظهر به خونه‌ی یانگ هیون رفتن و شب وقتی سانا بالاخره از پر حرفی خسته شد و خوابید، تونستن برگردن.  

درواقع سانا با سوالاش رُس مینهو رو کشیده بود و امگای بیچاره فکر میکرد مغزش درحال متلاشی شدنه. محض رضای خدا، سانا از کل بچگیش تا بزرگسالیش رو توی چند ساعت بیرون کشیده بود. حتی شجره نامه‌ی گربه هاش رو هم بیرون آورده بود و کلی درمورد اون ها سوال پرسیده بود.

به علاوه انقدر درمورد بچه صحبت کرده بود که آخراش، چان اون دخترک رو ساکت کرده بود تا بیشتر از اون مینهو رو خجالت زده نکنه.    

- از این به بعد خودت تنهایی برو دیدن سانا   

مینهو گفت و چان ریز خندید. ماگ های قهوه رو برداشت و یکیشون رو دست مینهویی که سرش با لپ تاپش مشغول بود داد و خودش هم مشغول پروژه‌ی دانشگاهش شد   

- باشه. ولی اون دلش واسه عمو مینهوش تنگ میشه   
- وقتی میگی عمو حس پیری بهم دست میده   
- پس چی صدات کنه؟    
- مینهو شی؟ مینهو اوپا؟ نمیدونم هرچی بجز عمو    
- خیلی خب بهش میگم.    

گفت و مشغول کارش شد. درواقع یه هفته از هم خونه شدنشون میگذشت و خیلی اتفاق ها افتاده بود. کار چان توی یکی از هلدینگ های معروف درست شده بود و حتی سِمَت کاراموزی هم نداشت؛ رسما قرار بود یه کارمند باشه و رئیسش هم بهش گفته بود اگه همیشه همینقدر وظیفه شناس باشه و عالی کار کنه، خیلی زود به سمت های بالایی میرسه.    

از طرفی، چون خونه‌ی مینهو رهن بود، امگا خونه‌ش رو با تمام وسایلش پس داده بود و پولش رو روی پول پس انداز خودش و چان گذاشته بود تا بتونن یه خونه بخرن.

مقداری از پس انداز چان رو هم نگه داشته بودن تا بتونن یه ماشین بگیرن اما همه‌ی اینا رو باید بعد امتحاناتشون انجام میدادن، چون الان درست وسط پروژه ها و امتحاناتشون بودن و نمیتونستن مشغول چیز دیگه ای بشن.   

- تا آخر هفته امتحانام تمومه. بعدش چند روز میریم مسافرت    

چان گفت و مینهو بدون این که سرش رو از توی اون مقاله‌ی یوگایی که داشت مینوشت بیرون بیاره جواب داد    

- نمیخواد. مسافرت هزینه‌ی زیادی داره مخصوصا وقتی ماشین نداشته باشی. بیا اول کارامونو راست و ریست کنیم و بعد به فکر خوش گذرونی بیفتیم    

𝐀𝐦𝐢𝐚𝐬 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Where stories live. Discover now