چند روز از آخرین باری که مینهو رو دیده بود، میگذشت و احساس دلتنگی عجیبی رو توی قلبش حس میکرد. برای همین تقریبا کل دانشگاه رو رصد کرده بود و میگشت تا حداقل بتونه پیداش کنه، اما انگار مینهو اون روز به دانشگاه نیومده بود.
میدونست اون ساعت، کلاس بوکس داخل باشگاه دانشگاهه و اگه بخواد مینهو رو پیدا کنه، اونجا جاشه؛ پس به سمت سالن رفت و دم در ورودی ایستاد.
فرومون های مختلفی رو میتونست از داخل باشگاه حس کنه ولی هیچکدوم بوی هلوی مینهو رو نمیدادن. نگاهی به داخل انداخت اما مینهو رو ندید.
کمی نگران شده بود. درواقع سابقه نداشت مینهو کلاسهاش رو بپیچونه و نیاد؛ چون همیشه و هرروز توی دانشگاه همراه با دوستاش میدیدش.
با بیرون اومدن چند امگا که میدونست دوستهای مینهو ان، با خجالت به سمتشون رفت و بعد عذرخواهی کردن ازشون پرسید
- ببخشید... مینهو شی امروز نیومدن دانشگاه؟
- مینهو؟!امگای بلوند گفت و رو به دوستش کرد
- مینهو امروز نیومد نه؟ توی کلاس شمام نبود؟
- نه! من زنگش زدم ولی جواب ندادچان که با شنیدن این حرفها بیشتر از قبل نگران شده بود، به سرعت گفت
- یعنی هیج خبری ازش ندارین؟
یکی از امگاها شونهش رو بالا انداخت و همزمان که کولهی روی دوشش رو مرتب میکرد جواب داد
- نه گفتم که تماسامون رو جواب نمیده. شاید کار داره... تو کی هستی اصلا؟!
با شک از چان پرسید و آلفا نفس کلافهای بیرون داد. مینهو دوستشون بود، چطور میتونستن از بابت غیبت کردنش انقدر بی تفاوت باشن؟
- من دوستشم. لطفا آدرس خونهش رو بهم بدین
- هی تو یه آلفایی و اون یه امگا... لازمه که اتفاقاتی که ممکنه یه آلفا سر یه امگا بیاره رو یاداوری کنم؟!
درواقع چان اون لحظه، هم به امگا حق میداد و هم از شدت عصبانیت دلش میخواست تیکه تیکهش کنه. خب اونها شناختی از چان نداشتن و بهشون حق میداد که آدرس دوستشون رو بهش ندن... ولی چان خودش بهتر از هرکسی میدونست که دلیل نگرانیش چیه...
- من قسم میخورم کاری باهاش نداشته باشم... اصلا اون به خوبی میتونه حریف یه آلفا بشه نه؟ پس نیازی به نگرانی نیست... من فقط نگرانشم میخوام بدونم حالش خوبه یا نه... از اونجایی که دوستاش به خودشون زحمت ندادن بهش سر بزنن، من میخوام برم
کنایهی مشهود توی حرفهاش نسبت به اون دوتا امگا، اخماشون رو توی هم فرو برد و یکیشون با عصبانیت جواب داد
- به جهنم اصلا بما چه...
و بعد، آدرس رو نه به صورت دقیق اما کافی برای چان، گفت و به مقصدشون رفتن.
چان به سرعت تمام آدرس رو حفظ کرد و حتی تاکسی هم نگرفت.
STAI LEGGENDO
𝐀𝐦𝐢𝐚𝐬 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]
Fanfiction- میدونی Amias یعنی چی؟ - کلمهی Amias؟ نه نمیدونم - یه کلمهی لاتینه... به معنای معشوق و کسی که قلبت رو در بر گرفته... خیلی وقت پیش توی یه کتاب خوندمش اما وقتی تو رو دیدم فهمیدم منظورش چیه... 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑪𝒉𝒂𝒏𝑯𝒐 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆�...