به خونهی برادرش رفت و اولین چیزی که دید، جسم کوچیک سانا بود که بدو بدو به سمتش میومد و خودش رو توی بغلش پرت کرد.
- عموووو دلم برات تنگ شده بود
و روی چونهی چان رو بوسید و آلفا، بوسهی محکم تری روی گونهی برادر زادهی دلبندش کاشت.
- عموهم دلش واست تنگ شده بود. چقدر سنگین شدی سانا... داری بزرگ میشیا... یهو دیدی از منم قدت بلند تر شد
- نه نمیخوام! اونجوری دیگه عمو نمیتونه بغلم کنه
- عمو زورش زیاده میتونه بغلت کنه... مثل الانو سانا رو بغل کرد و با یه دست نگهش داشت. سری برای برادرش و همسرش خم کرد و سلامی بهشون داد
- سلام چان! پسر خیلی وقته ندیدمت. حتما باید گربهی سانا زایمان کنه تا بهمون سر بزنی؟
کفشاش رو دراورد و وارد خونه شد. سلامی به همسر برادرش داد و همونطور که روی مبل مینشست و سانا رو بغل دست خودش میذاشت گفت
- نمیدونی چقدر کار سرم ریخته... کتابفروشی و معضلاتش یه طرف، پروژه ها و ارائه ها و امتحانامم که نزدیکه یه طرف... ولی این ترمم تموم شه دیگه چند ماه استراحت میکنم تا اوضاع زندگیمم جمع و جور کنم.
یانگ هیون کنار برادرش روی مبل نشست و سانا با دلبری، خودش رو وسط هردوشون جا داد و پاهای آویزون از مبلش رو توی هوا تکون داد
- کم کم باید به فکر تشکیل خانوادههم بیفتی چان...
چان که کمی گوشهاش سرخ شده بودن، خندهی خجالت زدهای کرد و طبق عادت، دستی به گوشهاش کشید.
- آه... خب من هنوز جفتم رو پیدا نکردم
- این همه گرگینه توی جهان هستن که زندگی عاشقانهای دارن و معشوقهشون جفتشون نیست هوم؟ انقدر سخت نگیر
و چند بار به پشتش ضربه زد و چان فقط خندید. سانا که طاقتش از بحث های حوصله سر بر بین پدر و برادرش سر رفته بود، دست چان رو گرفت و کشید
- بیا بریم نینی های کایلی رو نشونت بدم عمو
چان از جاش بلند شد و به دنبال سانا وارد اتاقش شد. توی نگاه اول، فضای صورتی اون اتاق توی چشمش میزد اما بعد این که چشمش به سبد گربهها و سه تا بچه گربهی داخلش افتاد، قلبش نرم شد و به سرعت کنار سبد نشست.
کایلی و همسرش که اسمش رو خود سانا، جِیجِی، گذاشته بود، توی بغل هم دراز کشیده بود و توله گربه ها داشتن از بدن مادرشون شیر میخوردن.
این صحنه انقدر کیوت و خواستنی بود که چشمهای چان براق شد و با خوشحالی نگاهشون کرد. این که اون گربهی خیابونیای که پارسال پیدا کرده بود و درمانش کرده بود، حالا بچه دار شده و خانوادهی خودش رو داره، خیلی حس خوبی بهش میداد.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
𝐀𝐦𝐢𝐚𝐬 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]
Hayran Kurgu- میدونی Amias یعنی چی؟ - کلمهی Amias؟ نه نمیدونم - یه کلمهی لاتینه... به معنای معشوق و کسی که قلبت رو در بر گرفته... خیلی وقت پیش توی یه کتاب خوندمش اما وقتی تو رو دیدم فهمیدم منظورش چیه... 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑪𝒉𝒂𝒏𝑯𝒐 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆�...