[𝑆𝑡𝑎𝑟 22]

2K 390 337
                                    

صبح، تنها کسی که بیدار شد خودش بود. بوی کام لذت دیشبشون توی اتاق پیچیده بود و چان خیلی زود تمام اتفاقات رو به یاد اورد.

به سرعت به سمت مینهو چرخید و دستش رو روی بدن برهنه‌ش گذاشت. التهاب بدنش کم شده بود اما انگار هنوز قرار نبود بیدار شه.

نمیدونست چیکار کنه... باید میبردش دکتر؟ آهی کشید و خم شد و بوسه‌ای روی لب‌های مینهو کاشت. فعلا باید یکم اوضاع رو مرتب میکرد...

ملحفه ها رو جمع کرد و هرچیزی که کثیف شده بود رو تمیز کرد. صبحانه‌ی کوچیکی درست کرد و حواسش بود هر 5 دقیقه یبار به عزیزش سر بزنه.

وقتی کارش تموم شد، تصمیم گرفت به دوستش که پزشک متخصص چنین چیزهایی بود، تماس بگیره تا مطمئن بشه مینهو چیزیش نشده.

بعد پیدا کردن شماره‌ش، تماس گرفت و صدای دوستش رو بعد از چندین بوق ممتد شنید.

- چان؟
- آه مینهیوک هیونگ. چطوری؟
- واو باورم نمیشه چان باهام تماس گرفته. پسر این جزو محالاته... فکر کردم فراموشم کردی

چان معذب خندید و گفت

- نه این چه حرفیه هیونگ! فقط درگیر یه سری چیزا بودم

- آره از یانگ هیون شنیدم امگات رو پیدا کردی. تبریک میگم

- شنیدی پس؟ آه خوبه آخه بابت همون یه کاری باهات داشتم

صدای مینهیوک جدی شد و جواب داد

- چیشده؟

- آم... آه گفتنش سخته. دیشب رفته بود توی هیتش و خب... من مارکش کردم. الان خوابه و بیدار نمیشه برای همین... یکم نگرانش شدم

مینهیوک خیلی دوست داشت سر به سر چان بذاره اما از اونجایی که میدونست اون آلفا چقدر خجالتیه، بیخیالش شد و اذیت کردنش رو گذاشت برای زمان دیگه‌ای!

- علائم خاصی داره؟ حرارت بالا یا لرز بدن؟ یا مثلا هذیون نمیگه؟

چان بالای سر مینهو رفت و دوباره دستش رو روی پیشونیش گذاشت. چیزی حس نکرد و پتو رو بالاتر کشید تا یوقت سردش نشه

- نه هیچی. فقط خیلی آروم و عادی خوابیده

- پس چیزیش نیست. این که بعد مارک شدن بخوابه کاملا عادیه. نگرانش نباش. اگه اولین هیتش نبوده باشه و اولین رابطه‌تون نبوده باشه... زود بیدار میشه

- که اینطور پس... ممنونم هیونگ.

- کاری نکردم که. بگذریم... کار دیگه‌ای نداری؟ باید برم به چند تا بیمار برسم

- نه نه هیونگ. بازم ممنون. خداحافظ

- خواهش‌ میکنم بازم کاری داشتی تماس بگیر باهام. خداحافظ

تماس رو قطع کرد و به سمت مینهو برگشت. پس قرار بود امگاش فعلا خواب باشه...

- چجوری یه روز نشنیدن صداش رو تحمل کنم؟... کاش مارکش نمیکردم

𝐀𝐦𝐢𝐚𝐬 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang