وارد مهدکودک شد و از کنار توله گرگهای فسقلی قد و نیم قد گذشت. نگاهش رو به اطراف گردوند و با ندیدن شیرینکش، به سمت مربی مهدکودکشون که بتای مونثی بود رفت.- آه شینهوا شی... ببخشید ف...
- پاپا من اینجامبا شنیدن صدای کیوت دلبندش، روش رو به سمت فلیکسی که با لپهای باد کرده و مداد رنگیهای توی دستش، کنار سرسرهی کوچیکی ایستاده بود، برگردوند و با دیدنش قند توی دلش آب شد.
اون موهای بلوند و قشنگش، چشمهای درشت و گونههای ستارهایش، تمام چیزایی بودن که میتونستن روز مینهو رو به بهترین روزش تبدیل کنن... و توی اون 5 سال، هرروزش بهترین روز بود!
جلوی توله گرگ عزیزش زانو زد و دستی به موهاش کشید. چتریهای بلوندش رو از توی چشمهاش کنار زد و دست تپلو و کوچولوش رو توی دستش گرفت.
- سلام لیکسیِ من! امروز چیکارا کردی؟
- نقاشی کشیدم. با یونهو و جیسونگی سرسره بازی کردم.
- نقاشی کشیدی؟ میاری ببینم؟
- نه
- چرا؟فلیکس نفسی گرفت و لبهای سرخش رو بهم فشرد که باعث شد لپهاش بیشتر از قبل باد کنه. کمی خودش رو تکون داد و گفت
- میخوام به ددی و پاپایی باهم دیگه نشونش بدم
انقدر لحنش شیرین و دوست داشتنی بود که مینهو بالاخره طاقتش رو از دست داد و بوسهی محکمی که میدونست فلیکس ازش متنفره رو روی گونش کاشت و البته که داد پسرکش دراومد
- پاپاااااا
مینهو ریز خندید و دست فلیکس رو گرفت و به سمت اتاقی که وسایلش اون جا بود، رفتن. کمکش کرد تا وسایلش رو داخل کیفی که عکس سنجابی روش بود، بریزن و آماده شدن که برن...
- بذار با جیسونگی بای بای کنم
- باشه عزیزمفلیکس زودی به سمت حیاط مهدکودک دوید و بعد کمی گشتن، جیسونگ رو درحالی که تاب سواری میکرد، پیدا کرد و باهاش های فایو رفت. بعد از اون، چند کلمه باهاش حرف زد که گوش مینهو چیزی ازش نشنید و با بای بای کردنی، از پیشش برگشت و دست پاپاش رو دوباره گرفت
- چی به جیسونگی میگفتی؟
- خصوصی بود
- اوهوع! بچه تو ددی جونت حق نداره واسه من چیزای خصوصی داشته باشه اون وقت تو حرفای خصوصی داری؟
- اما تو و ددی ام حرفای خصوصی دارین
مینهو چند بار پلکهاش رو بهم زد و با لبهای غنچه شدهای پرسید
- کدوم حرفا؟
فلیکس درحالی که با کمک مینهو روی صندلی عقب ماشین مینشست، جواب داد
- همون موقعی که من بهتون گفتم داداشی میخوام و ددی گفت باید پاپا موافقت کنه. بعدشم تو گفتی که اینا خصوصیه... دیدی؟ پس منم با جیسونگی حرف خصوصی داشتم
YOU ARE READING
𝐀𝐦𝐢𝐚𝐬 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]
Fanfiction- میدونی Amias یعنی چی؟ - کلمهی Amias؟ نه نمیدونم - یه کلمهی لاتینه... به معنای معشوق و کسی که قلبت رو در بر گرفته... خیلی وقت پیش توی یه کتاب خوندمش اما وقتی تو رو دیدم فهمیدم منظورش چیه... 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑪𝒉𝒂𝒏𝑯𝒐 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆�...