13_hospital

1.6K 259 188
                                    

‌کامنت بزارید ثواب داره خب کامنت دوسسس🥲😂
همه رو هم جواب میدم 🥺😭😂😂

طبق روتین این مدت از دانشگاه خارج شد و سوار ماشینش شد ، هایلایت های آبی موهاش بشدت کمرنگ شده بود و دوست داشت یه چیز جدید امتحان کنه ...
جونگکوک امروز ماشین نبرده بود و ته قصد داشت دنبالش بره
اما خب الان ساعت پنج بود و کار جونگکوک ساعت هفت تموم میشد

میتونست تا اون موقع یکم به موهاش برسه ... درسته موهاش
با خوشحالی از اینکه مقصدی پیدا کرده برای رفتن به سمت نزدیک ترین آرایشگاه اون اطراف روند
خببب چشماش رو ریز کرده بود تا ببینه جایی پیدا میکنه یا نه
با دیدن یه آرایشگاه دقیقا روبروش بشکنی زد و ماشینش رو دقیقا جلوی آرایشگاه پارک کرد

راجب اینکه چه رنگی بکنه فکر کرده بود ... ولی خب هنوز مطمعن نبود
_ سلا... جیمین هیونگ ؟
با وارد شدن به آرایشگاه خواست سلام کنه اما با دیدن جیمین تو اون آرایشگاه متعجب صداش کرد
_ پس اینجا همون آرایشگاهیه که اومدی ؟
خب درسته جیمین چند وقت پیش گفته بود میخواد هرزگاهی توی آرایشگاه دوستش باشه تا یه چیزی یاد بگیره

جیمین با خنده سمت تهیونگ اومد و بغلش کرد
« سلام ته ، امروز بعد یک هفته اومدم سری بزنم»
تهیونگ خواست حرفی بزنه که جیمین کنجکاوانه پرسید
« تو از کجا میدونستی من اینجام ؟
تهیونگ در جواب سوال جیمین لبخندی زد و جواب داد
_ نمی‌دونستم ، اومده بودم موهام رو رنگ کنم که دیدم اینجای

جیمین که انگار چیزی یادش اومده باشه سریع به پسری که تا اون موقع روی صندلی نشسته بود و ساکت بهشون نگاه میکرد اشاره کرد و گفت
« این اون وو هیونگمه ته ، صاحب اینجاست»
ته سرش رو به نشونه احترام خم کرد
_ سلام
اون وو هم با خوشرویی جواب داد
_ سلام خوش اومدی

جیمین سریع تهیونگ رو روی یکی از صندلی هایی که جلوی اینه بود برد و با فشاری که وارد کرد مجبورش کرد بشینه
« چه رنگی میکنی ؟ »
ته از تو اینه نگاهی به چهره های منتظر اون وو و جیمین کرد و با تردید جواب داد
_ عاممم قهوه ای روشن ؟ شکلاتی ؟ یا شایدم فندوقی
اون وو خنده ای کرد
« اینا تقریبا یکی ان »
جیمین سریع اصافه کرد
« به نظرم قهوه ای روشن و یا فندوقی بیاد »

ته کنجکاوانه از اینه به اون دوتا نگاه میکرد که اون وو بشکنی زد و گفت
« شاید باید دو رنگ باشهههه بیسش رو شکلاتی تیره میزنیم و روش فندوقی روشن میندازیم ، اینطوری هم خاص میشه و همزمان هم شکلاتی داره هم فندوقی و ترکیب این دوتا هم قهوه ای میشه »
جیمین نگاهی به سر تا پای هیونگش انداخت و گفت واو و ته هم ذوق زده گفت
_حدس میزنم خوب بشههه لطفا همینطوری کنید

اون وو و جیمین نگاهی به همدیگه انداختن و سمت کشو ها رفتن
اون وو همونطور که دستکش دستش میکرد پرسید
« آخرین بار کی موهات رو رنگ کردی »
تهیونگ شونه ای بالا انداخت
_ شاید چند ماهی میشه
جیمین که میدونست سوال اون وو بخاطر چیه گفت
« فکر نکنم دکلره لازم باشه چون به هر حال رنگ فانتزی هم نیست که رو مشکی نشینه »

𝗧𝗵𝗿𝗲𝗲 𝗱𝗮𝘁𝗲𝘀 | 𝗸𝗼𝗼𝗸𝘃Where stories live. Discover now