اروم توی سیاه چال تاریک نمور که بوی ازار دهنده ای میداد قدم میزد به نگهبانی که کنار در محکم ایستاده بود اشاره کرد که در قدیمی و فرسوده رو باز کنه، در با صدای ناهنجاری باز شد
با قدم های محکم و استوار وارد شد، کف زمین پر از خون و روی دیوار ها قل و زنجیر بود به قفسی که توش گرگ زخمی ای به چشم میخورد نزدیک شد لبخندی زد گفت: لذت میبری
کانگ هو با درد گفت : هنوزم یه هرزه ای میونگ
میونگ عصبانی غرید : من و با اون اسم صدا نزن من مریدام دیگه میونگی در کار نیست
کانگ هو نگاهی به گرگ رو به روش که با زور پدرش و برای محافظت از فرزندانش باهاش جفت شده بود کرد و گفت: با عوض کردن اسمت نمیتونی گذشته ات رو عوض کنی میونگ
میونگ با عصبانیت پنجه هاش رو به زمین کثیف کشید و اهمیتی به زخم شدنشون نداد همونطور که از حرص و عصابانیت بدنش میلرزید غرید: انگار یادت رفته زندگی توله هات تو دستای منه؟
کانگ هو ریلکس گفت: من میدونم که جیمین و تهیونگ به دنیای انسان ها رفتند
میونگ خنده ی ترسناکی سر داد گفت: و فکر کردی که اینطوری من دستم بهشون نمیرسه؟
و با فریاد ادامه داد:فکر کردی من انقدر ضعیفم که نتونم بکشمشون؟
با پایان حرفش هیستیریک خندید و همانطور زیر لب گفت: میکشم شون.... اره... اره میکشم شون
با حالت جنون امیزی به قفس نزدیک شد: جلوی چشمات زجر کششون میکنمکانگ هو با نگرانی به میونگ نگاه کرد اون کاملا دیوونه شده بود اون دیگه میونگی نبود که میشناخت
میونگ: تا زمانی که شاهد مرگ اون توله های امگات باشی زنده میمونی و بعد از اینکه فهمیدم محافظ کیه ، هم تو هم اون محافظ لعنت شده رو میکشم و به گردنبند لینگ که رو بدست میارم و صاحب قدرت بینهایت میشم ولی تا اون موقع
به سمت دست گاهی که کنار قفس قرار داشت رفت و دکمه ی قرمز رو فشار داد که با این کارش جریان برق به قفس وارد شد و بعدش صدای زوزه های دردناک کانگ هو توی زیر زمین تنین مینداخت
میونگ لبخند پر لذتی از درد کشیدن کانگ هو کرد و همانطور که داشت خارج میشد گفت: خداحافظ جفت عزیزم
~~~~~~~~~~~~~
با وحشت از خواب پرید دوباره اون کابوس رو دیده بود
کابوسی که توش پدرش و تمام اعضای پکشون توش مرده بودن
کابوسی که توش دنیای زیباشون ویران شده بودمیترسید... خیلی میترسید از واقعی شدن کابوس هاش
از روی تخت بلند شد و موهایی که خیس از عرق بود و بالا داد به دور و برش نگاه کرد نتونست تهیونگ رو ببینه پس احتمال داد که پیش بقیه باشه با دیدن ساعت که ۱۲ و نیم ظهر رو نشون میداد وارد دست شویی اتاق شد و دست و صورتش رو شست، هنوزم بدنش از کابوسی که دیده بود میلرزید و دل دردش کمکی به حالش نمیکرد
YOU ARE READING
Love Hate
Werewolfچی میشه اگه جیمین و تهیونگ دوتا برادر موقع فرار از نامادریشون به یه دنیای دیگه برن؟ ژانر: امگاورس، اسمات، امپرگ، فانتزی، ماجراجویانه، کمدی کاپل ها: کوکمین، یونته، نامجین