part 11

513 153 13
                                    

روی صندلی چرخ دار پشت میز کامپیوترش نشسته بود ، تو افکارش غرق بود که چند تقه به در خورد

با گفتن بیا تو در اتاق باز شد و یونگی وارد اتاق شد روی تخت کینگ سایز ، رو به روی کوک قرار گرفت

یونگی: خب؟

کوک: خوب چی؟

یونگی: چطور پیش رفت؟

کوک: هنوز باورم نمیشه به اون پسر زشت گفتم دوستش دارم لعنتی حتی فکر کردن به اینکه با یه پسر رابطه داشته باشم حالم رو بد میکنه
و نمایشی عُق زد

یونگی: به هر حال که باید اینکار رو بکنی پس سعی کن به نیمه ی پر لیوان نگاه کنی تا کمتر اذیت شی

کوک: مسئله همین جاست هیونگ این لیوانی که ازش حرف میزنی خالی خالیه هیچ نیمه ی پری وجود نداره 

یونگی: اینطوریم که تو میگی نیست

کوک: هیونگ تو لااقل به پسرا هم گرایش داری ولی من چی؟

یونگی: انقدر غر نزن کوک دیشب راجب این موضوع حرف زدیم

و همینطور که بلند میشد تا از اتاق خارج شه ادامه داد : نقشه یادت نره

کوک چشمی چرخوند: باشه

فلش بک

بعد از اتمام فیلم و رفتن همه برای خواب یونگی به اتاق کوک رفت

یونگی: هی کوک پسر بیداری؟

کوک خواب الود چشماش رو باز کرد: بله هیونگ اتفاقی افتاده؟

یونگی: باید باهم حرف بزنیم

کوک پتو رو سرش کشید: فردا راجبش حرف بزنیم الان خوابم میاد

یونگی: راجب اون دوتاست

کوک: کیا؟

یونگی : جیمین و تهیونگ

کوک سریع پتو رو کنار زد و نشست: چیزی فهمیدی؟

یونگی: نه ولی نقشه ای دارم که بتونیم بفهمیم

کوک یه ابروش و بالا داد: و اون چیه؟

یونگی: باهاشون وارد رابطه شیم

کوک تقریبا داد زد: چیییی؟!!!

یونگی سریع دستش رو گذاشت رو دهن کوک: صدات بیار پایین بیدار میشن

کوک اروم تر حرف زد : لعنتی منظورت چیه که باهاشون وارد رابطه شیم؟  لعنتی اون دو تا پسرن پسرررررر

یونگی یه ابروش رو بالا داد

کوک هوفی کشید: دِ اخه لامصب اون تویی که به پسرا گرایش داری نه من لااقل فقط خودت با یکیشون وارد رابطه شو

یونگی: اگه هرکدوم با یکیشون رابطه داشته باشیم راحت تر و بیشتر میتونیم اطلاعات به دست بیاریم دَرضِم واقعا که باهاشون رابطه نداریم فقط میخوایم گولشون بزنیم تا بتونیم ازشون اطلاعات جمع کنیم وقتی هم به اندازه ی کافی اطلاعات بدست اوردیم ولشون میکنیم

 Love HateWhere stories live. Discover now