با رسیدن به چاه عمیقی کمی مکث کرد
دلش رو به دریا زد و اروم داخل چاه پریدبا شنیدن دوباره ی صدای کمک توی ذهنش سعی کرد عجله کنه
خواست واردن تونل تاریک رو به روش بشه که دستمالی جلوی بینیش قرار گرفت و بعد سیاهی مطلقاین سوک جیمین و براید استایل بغل کرد: امگا های سلطنتی فضول
کمی امگا ی رو دستش رو جا به جا کرد تا بتونه گوشیش رو از تو جیبش در بیاره
بعد از بیرون اوردن گوشیش شماره ی ایان راننده ی شخصیش رو گرفت تا به دنبالش بیادسوار ماشین شد
امگا رو روی صندلیای عقب خوابوند و خودش روی صندلی کمک راننده جای گرفت و به ایان علامت داد که حرکت کنهایان: قربان کجا بریم؟
این سوک بی حوصله ازمایشگاهی گفت و با دستیار دیگش تماس گرفت
از اینه ی ماشین نگاهی به جیمین انداخت: دلم نمیخواست بکشمت امگا.... نه به این زودی
با پارک شدن ماشین جلوی ازمایشگاه از ماشین پیاده شد و رو به ایان که تازه پیاده شده بود گفت: ببرش داخل
ایان بله قربانی گفت و در عقب رو باز کرد و امگای بیهوش رو براید بغل کرد و به سمت ساختمون راه افتاد
این سوک سمت اتاقش راه افتاد
دستیگره ی در رو پایین کشید با باز شدن اتاقش واردش شداز کنار مبل های چرمش گذشت و سمت کتابخونه ش رفت و چندتا از کتاب هارو بیرون
با کنار رفتن کتابخونه و نمایان شدن ال ای دی بزرگی چشماش و بست و وقتی باز کرد به رنگ سبز بود
دستش و روی صفحه ی ال ای دی گذاشت که روشن شدبعد چند لحظه تصویر گرگی نمایان شد
این سوک: اوه میونگ
میونگ از بین دندون هاش غرید: مریدا
این سوک: درسته یادم نبود خوشت نمیاد با اسم سابقت صدات بزنن مریدا
میونگ چشمی چرخوند: نقشه در چه حاله؟
این سوک پوزخندی زد
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ساعت ۱۰ صبح بود همه با کسلی روی میز ناهار خوری نشسته بودن
کوک با چانیول بخاطر گفتن حقیقتی که نمیخواست قبول کنه قهر بود و بخاطر بحث دیشبش با یونگی هم قهر بود
فلش بک دیشب
کوک اروم سمت چانیول رفت
کوک: هی چان
چانیول سمت کوک برگشت: بله؟
کوک: میخوام راجب موضوعی باهات حرف بزنم
چانیول: چی؟
کوک دستش و پشت سرش کشید: راجب جیمینه نمیدونم چطوری توضیح بدم
YOU ARE READING
Love Hate
Werewolfچی میشه اگه جیمین و تهیونگ دوتا برادر موقع فرار از نامادریشون به یه دنیای دیگه برن؟ ژانر: امگاورس، اسمات، امپرگ، فانتزی، ماجراجویانه، کمدی کاپل ها: کوکمین، یونته، نامجین