part 10

567 154 2
                                    

در سکوت در حال رانندگی بود هر از گاهی به جین نگاه می کرد تا مطمئن شه حالش خوبه ولی جین حسابی نگران بود یه حدسایی میزد که چرا حالت تهوع داره و اگه حدس هاش درست بود اگه میرفتن دکتر خیلی بد میشد
با دیدن داروخونه فکری به سرش زد

جین: نام میشه نگه داری؟

نامجون با نگرانی پرسید : حالت خوبه؟

جین: خوبم نامی الان هم حالت تهوع ندارم پس بهتره الکی نریم دکتر الان هم محض احتیاط میرم قرص تهوع میگیرم

نامجون نگاه نامطمئنی به جین انداخت و خب حق مخالفتم نداشت پس اروم سر تکون داد کنار دارو خونه نگه داشت

جین پیاده شد با استرس وارد داروخانه شد و چیز هایی که میخواست رو خرید
توی ماشین نشست و نامجون به سمت خونه حرکت کرد

جین وارد خونه شد که دید تهیونگ و جینا به یه گوشه خیره شدن و هیچکاری نمیکنن
جین دست به کمر رفت بالا سرشون و گفت: دیوونه که بودید دیوونه تر هم شدید؟ چتونه؟

جینا: کوک از جیمین خواست باهاش بره یجایی

جین: ایرادش چیه؟

تهیونگ دست از زل زدن به دیوار رو به روش برداشت و به جین نگاه کرد و پوکر گفت : اونا از هم متنفرن

جین برای اینکه یکم جو رو عوض کنه با شوخی گفت: خب شاید برده ولش کنه تو خیابون؟

تهیونگ سریع از رو مبل بلند شد و گفت:چیییییی!!!!! جیمین دلش درد میکرد اگه اون غول واقعا داداشمو وسط خیابون ول کنه چی؟ اگه دل دردش بدتر شه و بعد بلایی سرش بیاد چی؟

جین با لحن شوخ همیشگیش گفت : انقدر نگران نباش بابا شاید خاسته ببرتش دک...
با بیاد اوردن چیزی حرفش رو خورد و با لحن جدی ای رو به تهیونگ گفت: ته جیمین چندسالشه؟

تهیونگ که سر در نمیاورد سن جیمین چه ربطی به قضیه داره گفت: نزدیک ۱۸ چه....

حرفش با حالت وحشت زده ی جین خورد
جین با وحشت گفت : میدونی کجا ممکنه رفته باشن؟

جینا: چند دقیقه پیش که به کوک پیام دادم گفت توی کافه ن

جین همونطور که با سرعت به سمت در خروجی میدوید اسم کافه رو پرسید و خارج شد

جین:خواهش میکنم اتفاقی نیوفتاده باشه خواهش میکنم

~~~~~~~~~~~~~~~~~

جیمین حس عجیبی داشت بشدت دلش میخواست توسط کوک لمس بشه و برای همین با ولع بیشتر توی بوسشون همکاری کرد هرچند چیزی هم بلد نبود و فقط کار های کوک و تقلید میکرد

کوک با حس بوی شدید وانیل از جیمین جدا شد و با اخمی که از روی کنجکاوی روی پیشونیش نقش گرفته بود به سمت گردن جیمین خم شد و با استشمام حجم زیادی بوی وانیل از سمت گردن جیمین چشماش درشت شد سرش رو بالا اورد تا از جیمین سوال کنه ولی با بوسه ی یهویی که جیمین شروع کرد متوقف شد

ولی بوسشون زیاد هم طولانی نشد چون جین دست جیمین و بسمت خودش کشید و قبل از اینکه کوک به خودش بیاد جین با گفتن بعدا توضیح میدمی جیمین رو سریع به داخل ماشین خودش انداخت

 Love HateNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ