10

295 75 12
                                    

(اول از همه واقعاً از بابت دیر آپ شدن داستان از خواننده های گلم عذرخواهی میکنم😔شرمنده و ممنون که براش وقت می‌گذارید و دوم از بابت ترجمه قسمت قبل عذر میخوام،یه قسمتش اشتباه شد.پارک جِیمی وکیل خانم کانگه یعنی زنِ جه بوم)

"جناب قاضی،موکل من توی این پرونده به دلیل پریشونی احساسی بیگناه شناخته شده"جِیمی ادعاش رو بیان کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

"جناب قاضی،موکل من توی این پرونده به دلیل پریشونی احساسی بیگناه شناخته شده"
جِیمی ادعاش رو بیان کرد.

"تا اونجا که به‌ من مربوط میشه این یه مشت چرت و پرته"
یونگی فریاد زد.

"وکیل مدافع،مراقب حرف زدنتون توی دادگاه من باشید و همچنین شما خانم پارک،آیا چیزی دارید که ادعاتون رو ثابت کنه؟"
قاضی گفت.

"بله جناب قاضی،موکل من بخاطر افکار پریشون و استرس ناشی از طلاق در زندگیشون به این شکل رفتار کردن"
جِیمی توضیح داد.

"کاملاً بی‌ربطه.استرس داشتن و پریشون بودن نمیتونه بهونه ای باشه برای اینکه به کسی شلیک کنی"
یونگی بحث کرد.

"اگه اون شخص کسی باشه که شوهرش با اون بهش خیانت کرده باشه و در حال حاضر هم توی خونه اش باشه،دیدن همه اینها زیاد از حد باشه و اون نتونه تحملش کنه چی؟"
جِیمی توضیح داد.

"ببخشید؟!این دیگه کاملاً مزخرفه.اولاً موکلت اون شخص رو توی مکان عمومی ندیده بلکه با اسلحه رفته داخل خونه مشترکش با موکل من و به یکی شلیک کرده"
یونگی شرح داد.

"متأسفم آقای مین.من نمیدونستم شما پیشگویی چیزی هستید.از کجا میدونید اون همونجا قصد شلیک به کسی داشته؟"
جیمی پرسید.

"خُب اون مطمئناً برای یه فنجون چای اونجا نرفته بوده.قضیه رو زیادی کش میدی"

"آره برای رسیدن به حقوقم"
جِیمی گفت.

"موفق باشی...جناب قاضی با قضاوت بر اساس قوانین حرفه‌ایتون واقعاً باور میکنید همچین چیزی باید توی دادگاه ارائه میشد؟"
یونگی ازش پرسید.قاضی نگاهش رو بین هردو چرخوند و بعد با انگشت اشاره عینکش رو بالاتر داد.

Honeybees & Butterflies(Book One)Where stories live. Discover now