27

181 35 4
                                    

"هاهاها

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

"هاهاها...نامجون"
جین همونطور که نامجون سرش رو به گردنش میمالید و نوازشش میکرد با صدای بلند میخندید.اون روی پای نامجون نشسته بود و از حضورش لذت می‌برد.

"هیششش یا ممکنه لو بریم"
نامجون خندید.

"هی،این فکر خودت بود که بین ساعت استراحتت همدیگه رو ببینیم"
جین گفت و با موهای نامجون بازی کرد.

"آره ولی اگه منصف باشی فکر نکنم ما مجبور بوده باشیم سکس کنیم"
نامجون پوزخند زد و دستش رو دور کمر جین حلقه کرد.

"آره ولی خیلی باحال بود"
جین نیشخند زد.

"کیم سوکجین تو خیلی وحشی هستی"
نامجون زیر لب گفت.

"تو هم هستی،پسر چالِ لُپی"
جین گفت،خم شد و نامجون رو بوسید.

"ممم،نمیخوام تمومش کنم ولی حالا من رئیس دانشکده شدم و مسئولیت دارم"
نامجون آه کشید.

"من بهت افتخار میکنم نامجون"
جین گفت.

"من هم همینطور،هنوز نمیتونم باور کنم که ترفیع گرفتم"
نامجون گفت.

"باور کن تو لیاقتش رو داری"

"ممنون"
نامجون گفت و بوسه ای به لبهای جین زد.

"اوه عزیزم،متأسفم ولی کار دارم"

"ما مجبوریم؟"
جین نالید و غُر زد.

"میدونم حتی من هم دلم نمیخواد ولی باید برگردم سر کارم و تو هم به زودی ساعت ناهارت تموم میشه"
نامجون گفت.

"اوه لعنتی،حق با توئه"
جین زمزمه کرد و نگاهی به ساعت انداخت.

"هی،بعد از کار خودم میبرمت بیرون و اون زمان میتونی لذت ببری"
نامجون گفت.

"بهتره همین کار رو بکنی"
جین گفت و پیش از اینکه از روی پای نامجون پایین بیآد بوسه سریعی روی لبهاش کاشت.

"اوه حرفم رو باور کن،قول میدم"
نامجون زیر لب زمزمه کرد و سرتاپای جین رو برانداز کرد و لباس رو از دستش گرفت.
جین شلوار جینش رو پوشید و بعد موهاش رو با دست درست کرد.

Honeybees & Butterflies(Book One)Where stories live. Discover now