"این واقعاً افتضاح بنظر میرسه.شبیه یه تیکه آشغال شدم"
نامجون زیر لب غر میزد و با کراواتش ور میرفت."آشغال؟واقعاً؟!نامجون میشه پیش از اینکه خودت رو روانی کنی یه کوچولو آروم باشی؟"
جین گفت و دست نامجون رو کنار زد."این پنجمین دادگاهمونه جین،من ناامید نشدم ولی آخرین بار اون وکیل مدافع لعنتی بدجور روی اعصاب من راه رفت!"
نامجون گفت.جین آه کشید و کروات نامجون رو درست کرد."میدونم نگرانی ولی دیگه داری زیادی فکر میکنی نامجون و خودت هم خوب میدونی الآن زمان خوبی برای دلسرد شدن نیست"
اون گفت."دلسرد؟من دلسرد نشدم.تنها چیزی که الآن بهش نیاز دارم یه آبجوی خنکه"
"اون شکلی حرف بزن و بعدش همون شیشه آبجوی خنک رو میکوبم توی سرت"
جین بهش اخطار داد.نامجون آه کشید."باشه...عاشقتم"
اون گفت."من هم عاشقتم.حالا دیگه بیا بریم داخل"
جین گفت.نامجون نفس عمیق کشید بعد اون و جین وارد دفتر شدن.لیسا صندلی مقابل نامجون و در همون حال جین هم کنار یونگی درست مقابل وکیل لیسا آقای سان نشست."خیلی خُب،شروع کنیم؟"
میانجی* ازشون پرسید.*میانجی یا Mediator کسیه که پیش از شروع دادگاه با دوطرف توی یه اتاق گفتگو میکنه و دلایل هردو طرف رو میشنوه تا شاید بتونه دوطرف رو بدون دعوا راضی به کوتاه اومدن و توافق کنه*
"بله،اگه بشه لطفاً"
آقای سان گفت."خیلی خُب حالا یه توضیح درباره پروندهاتون بدید"
میانجی گفت."آقای مین،از نظر شما ایرادی نداره من اول شروع کنم؟"
آقای سان پرسید.یونگی نگاهی به نامجون انداخت و اون هم با سر تکون دادن اجازه این کار رو داد."بله،بفرمایید"
یونگی زیر لب گفت."ممنون،موکل من درخواست حضانت مقطعی کیم آلینا،دختر خونی خودشون رو دارن.موکل من توی یه بوتیک کار میکنه و به تازگی ازدواج کرده و بچه دار شده.البته اونها بچه های خونی خودش نیستن بلکه برای همسرش هستن ولی اون به خوبی ازشون مراقبت میکنه"
آقای سان گفت.
YOU ARE READING
Honeybees & Butterflies(Book One)
Romanceزنبورهای عسل و پروانه ها(کتاب شماره 1) (Complete) فیک کاپلی:نامجین(اصلی) فرعی:سوپ،ویکوک،مارکیونگ نویسنده: Shay_fiction مترجم:Tania kh ژانر:فلاف🍭،عاشقانه❤،کمدی،دراما🎭 و 🔞 کیم نامجون یه پدر مجرد 23 ساله اس که دختر 5 ساله اش آلینا رو بزرگ میکنه. ...