زنبورهای عسل و پروانه ها(کتاب شماره 1)
(Complete)
فیک کاپلی:نامجین(اصلی)
فرعی:سوپ،ویکوک،مارکیونگ
نویسنده: Shay_fiction
مترجم:Tania kh
ژانر:فلاف🍭،عاشقانه❤،کمدی،دراما🎭 و 🔞
کیم نامجون یه پدر مجرد 23 ساله اس که دختر 5 ساله اش آلینا رو بزرگ میکنه.
...
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
یونگی وارد ساختمون شد و خانم پشت میز،لانا بهش سلام داد.
"صبح بخیر آقای مین"
"صبح بخیر لانا" یونگی گفت و بهش لبخند زد.
"آقای مین!" یونگی شنید که یکی داره اسمش رو فریاد میزنه،سرش رو چرخوند منشیش ووزی رو دید که داشت دنبال خانم پارک جِیمیِ ناراحت میدوید.یونگی احساس درد کرد.
"برای من زرنگ بازی در نیآر مین یونگی،این احضاریه چیه برام فرستادی؟!" جِیمی در حالی که یه ورق کاغذ توی هوا تکون میداد گفت.یونگی یه نگاه کوچولو بهش انداخت و زبونش رو از داخل گاز گرفت.
"هان،اون یه کاغذ برای متهم کردن کسی به قتل بنظر میرسه.خُب مشکلش چیه؟" یونگی پرسید.
"مشکلش چیه؟!همین؟این غیر قابل قبوله" جِیمی از عصبانیت منفجر شد.
"غیر قابل قبول؟آخرین باری که بررسی کردم طبق قانون شلیک به یه نفر از پشت سر با یه سیلی رفع نمیشه!" یونگی کلافه گفت.جِیمی بهش غرید و نامه لوله شده آبی رنگی دستش داد.
"بخونش و امضا کن" اون گفت و کاغذ رو دست یونگی داد.پسر بزرگتر اون رو گرفت بعد بازش کرد.اون بند بند اون نوشته رو خوند و مسخرهاش کرد.
"تو ازم میخوای بگم موکلت بخاطر مشکل پریشونی احساسی گناهکار نیست؟این دیگه چه چرت و پرتیه؟"
"این همون چرت و پرتیه که باعث میشه من توی این دادگاه ببرم" جِیمی با نیشخند گفت.
"میدونی چیه،بفرما...ادامه بده.فقط دوست دارم ببینم کدوم وکیل و دادستان بیسوادی قراره همچین چیزی رو امضا کنه" یونگی پیش از بیرون رفتن گفت.