دیداری دوباره 🧛🏻‍♂️

1.8K 302 88
                                    

€ددییییییی؟؟؟
نامجون ترسیده از خواب بیدار شدو با پوشوندن بدن برهنش به پسرش نگاه کرد
$چ...چی شده عزیزم ؟چرا داد میزنی؟
جیهوپ لبخندی زدو پاهاشو تکون داد
€دو نفر اومدن که میخوان تورو ببینن
نامجون که هنوز گیج بود ابرویی بالا انداخت و چشمای پف کردشو مالید
$دونفر؟خب کین؟
جیهوپ نگاهی به دورو بر انداخت وقتی فهمید هیچ کس جز خودشون دونفر توی اتاق نیست نزدیک تخت رفت و کنار ددیش نشست و با جلوبردن سرش کنار گوشش زمزمه کرد
€چانیول شی و بکهیون شی همراه پسرشون اومدن
نامجون توی گنجینه اسامی ذهنیش به دنبال نشانه ای از آشناییت اون دونفر گشت که یهو همه چیز مثل برق از خاطراتش گذشت و باعث شد شوکه به جیهوپ نگاه کنه
$اونا... تو مطمئنی؟؟؟
جیهوپ با سر تایید کردو از تخت پایین رفت
€ددی پاشو لباس بپوش وگرنه لو میریم
$آپا جینی خونست؟
€اهوم تازه همش میگه نامجون کو چرا نمیاد
لبخند چال لپی زد و از جاش بلند شد،با سرعتی که تا به حال ازش بعیید بود لباساشو پوشید و یه دستی جیهوپ و بغل کرد بعد همراه جیهوپ راهی سالن پذیرایی شد

چانیول و بکهیون با دیدن نامجون لبخندی زدن و از جاشون بلند شدن
*نامجون شی
نامجون به گرمی ازشون استقبال کردو ازشون خواست سر جاشون بشینن خودشم کنار جین که مشکوک نگاهش میکرد جا گرفت
$خوشحالم از دیدنتون اوه داشت یادم میرفت ایشون همسرمه کیم سوکجین
بعد از معرفی کردن جین به اون دونفر اشاره کرد
$کیم چانیول و همسرش بکهیون شی و پسر کوچولوشون
جین لبخندی زد هنوز نمیدونست آدمای روبروش چه ارتباطی با همسرش دارن اما از نوع برخورد و استایل شیکشون میشد فهمید آدمای مرفع وسطح بالایی هستن
هنوز چند دقیقه از آشناییشون نگذشته بود که بچه ها وارد سالن شدن و سمتشون هجوم بردن تا با مهمونیای جدید آشنا بشن
تهیونگ جلوتر از همه کنار پدرش ایستاد و بالبخند مستطیلی گفت
×شلام من ته ته هشتم اژ دیدنتون خوشحالم
بکهیون و چانیول نگاهی بهم انداختن و بعد با خنده از تهیونگ تشکر کردن فکر نمیکردن نامجون به جز جیهوپ بچه ی دیگه ای هم داشته باشه اما اون کوچولوها به طرز وحشتناکی کیوت و با نمک بودن
+منم جیمینم
یونگی بعد آنالیز کردن چهره اون سه نفر بالاخره راضی شد خودش و معرفی کنه و در آخر جونگ کوک با لبخند خرگوشی اسمشو به زبون آورد و بعد مشغول جویدن اسباب بازیش شد
همه خودشونو معرفی کردن به جز پسر چانبک که از بدو ورودش به عمارت چشماش روی جیهوپ قفل شده بود و زبونش از کار افتاده بود
@عزیزم؟
با صدای پدرش نگاهشو از جیهوپ گرفت و بعد عذرخواهی کردن خودش و معرفی کرد
^من ...من سوهو هستم از دیدنتون خوشحالم
چانیول دستی به موهای پسرش کشید
*متاسفم پسرم یکم خجالتیه
$اوه اشکالی نداره یکم که پیش بچه ها باشه یخش وا میشه مگه نه ؟
جین ریز خندید و حرف همسرش و تایید کرد
بچه ها خوشحال از اینکه یه هم بازی جدید پیدا کردن با زور و اصرار سوهو و همراه خودشون بردن تا بیشتر باهم آشنا بشن

kim family 🍓🍓Where stories live. Discover now