حس بد 🥲

1.4K 300 62
                                    

$دیگه کوکی و اذیت؟
×+نمیتنیم
$گریش و در؟
+×نمیاریم
$اسباب بازیاش و قایم؟
+×نمیتنیم
نامجون سمت جونگ کوک برگشت و با درشت کردن چشماش گفت
$هیونگات تنبیه شدن برای امروز شکنجه کافیه باشه؟
کوک چشم غره ای نصار ویمین کرد و به سینه های عضلانی ددیش پناه برد که نامجون با درنظر گرفتن جواب مثبتش دستش و سمت آویز لباسا برد تا تهیونگ و جیمین و از حالت معلق بودن نجات بده
$بهتره قبل از اینکه آپاتون شمارو اینطوری ببینه بیارمتون بیرون
جیمین توی هودی زرد رنگش که از چوب لباسی آویزون شده بود دست و پا زد و جیغ جیغ کنان گفت
+من به آپا میگمممم ددی بد تو دالی بلای ما خل...خل
×قلدری
+آله داری قلدری میتنی
نامجون ریز خندید اما همینکه خواست دوقلوهارو از وضعیتی که خودش بوجود آورده بود نجات بده صدای جین که هر لحظه بهشون نزدیک تر میشد توی گوشش پیچید و باعث شد ترسیده در کمد و ببنده
$اوه شت
_شت
$واییی بیبی بانی جلوی آپات این و نگو خب ؟
÷کیم نامجونننن
با ظاهر شدن جین کنارش دستپاچه سرفه ای کرد و جونگ کوک و توی بغلش بالا کشید
$عزیزم ...چیزی شده ؟
÷چرا جوابم و نمیدی؟دوساعته دارم صدات میزنم
دستی به پشت موهاش کشید و با لحن مضطربانه ای گفت
$شرمنده لاو داشتم با بچه ها بازی می‌کردم
÷اوه گفتی بچه ها راستی دوقلوها کجان؟پایین نبودن
زیر لب من من کرد تا دنبال جواب مناسبی بگرده ،قبل اینکه به دست معشوقش پر پر بشه اما همینکه خواست جواب بده صدای معترض تهیونگ بلند شد و نامجون و به خاک سیاه نشوند
×ددی قلدررر چلا دل و بستی؟مینی از تالیکی میتلسه
جین بهت زده نامجون و کنار زد و بعد باز کردن در چشمای متعجبش و به دوقلوها دوخت که توی هودیاشون گیر افتاده بودن
÷بهتره بهونه متقاعد کننده ای داشته باشی کیم نامجون
با نیشخند ترسناکی زمزمه کرد که نامجون آب دهنش و صدا دار قورت داد دلش نمیخواست توسط همسرش تنبیه شه چون شیوه های جین برای نامجون بزرگ زیادی بی رحمانه بود به عنوان مثال خوابیدن روی زمین درحالیکه همسرش کاملا برهنه روی تخت خوابیده بود و با رایحه مورد علاقه نامجون خودش و معطر کرده بود . حتی نمیخواست عذابی و که اون شب متحمل شده بود و به یاد بیاره اما ترس تکرار دوبارش بدجوری سرتاپاشو میلرزوند
÷بیاین اینجا وروجکا
جین بعد خلاص کردن دوقلوها از شر آویز لباس جفتشون و توی بغلش گرفت و با اخم غلیظی سمت نامجون برگشت ،هرچند انتظار دیدن چشمای مظلومانش و نداشت
÷الان چرا فاز گربه شرک و گرفتی ؟
$شاید چون تو میخوای یه ددی مهربون و تنبیه کنی
÷هوفف نامجونا میخوای جلوی بچه ها من و مقصر جلوه بدی؟
$نه به هیچ عنوان
÷پس منتظر امشب باش ددی !
کلمه آخر و لب زد و چشمکی تحویل همسرش داد ،خب انگاری قرار بود کیم نامجون یه بار برای همیشه از صحنه روزگار محو شه چون مطمئنا نقشه های معشوقش اونقدری هات بود که نتونه در برابرشون مقاومت کنه
×کوکککک نباید اون و لیس بژنی
بیبی بانی بدون توجه به حرف هیونگش زبون کوچولوش و روی تصویر شیرموز کشید و اخمی بابت بی مزه بودنش کرد چرا هیچ شیرینی حس نمیکرد ؟
جیمین لبخند هلالی زد و بعد آماده کردن شیشه شیر برای دونسنگ خرگوشیش اون و جلوی صورتش تکون داد
+این شیشه خوشمژه مال کیه؟
چشمای درشتش برقی زدن ،با هیجان دفتر رنگ آمیزی تهیونگ و به طرفی پرت کرد و دستاش و به طرف هیونگش دراز کرد
طولی نکشید که جیمین اون و توی بغلش نشوند و با خروندن شیرموز به کوک بوسه ای روی پیشونیش گذاشت
+نینیمون داله شیل میخوله ته ته
×اون خیلی ناژه
تهیونگ گفت و جونگ کوک با توجه بیش از حدی که دریافت میکرد حالت خودشیفته ای به خودش گرفت و لپ تپلش و بیشتر به لباس هیونگش مالید
طرف دیگه ماجرا جیهوپی بود که دوست داشت ددی کوالاییش بیشتر و بیشتر باهاش بازی کنه و صدای بلند خنده هاش نشون دهنده رضایت زیادش از این بابت بود
€یه بار دیگههههه تو رو خدا
نامجون لبخندی به پسرک مو فندقیش زد و بعد گذاشتن کتابش روی میز  تویه حرکت پای سانشاین کوچولوی خوشگلش و گرفت و عین چرخ و فلک چرخید
جیغای بلند جیهوپ که با خنده مخلوط شده بود بچه هارو برای دور بعد هیجان زده میکرد اما این بین تنها یه نفر بود که احساس خوبی نداشت
یونگی بعد جمع کردن وسایلش اونارو از روی چمنا برداشت و نیم نگاهی به برادراش انداخت که چطور کنار هم خوشحال بودن مدت ها بود ذهن بچگونش حول یه ذهنیت ترسناک میچرخید که حتی فکر کردن بهش هم اون و توی دردسر بزرگی مینداخت هرچند یونگی تصمیمش و گرفته بود
فردا تولدش بود ...اما هیچکس راجب این ماجرا کوچیکترین حرفی نمیزد طوریکه انگار وجود نداشت
البته بهشون حق میداد،کی به یه بچه ساکت و آرومی مثل اون که بیشتر از هم سن و سالاش میفهمید نیاز داشت ؟
دلش میخواست صحنه شاد روبروش و برای همیشه توی خاطراتش نگه داره چون قرار بود امشب برای همیشه خانوادش و ترک کنه و از عمارت بره










پارت جدید
کی بود میگفت چرا به یونگی توجه نمیکنی ؟پارت بعد از یونگیه و قراره متفاوت و هیجانی باشه پس منتظرش بمونین
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈

kim family 🍓🍓Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang