پارت1.مردی پشت دیوار شیشه ای

1.6K 122 7
                                    

از دیوار شیشه ای به کارگرای طبقه پایین نگاه کرد، چند هفته ای میشد که عملکردشون رو به منفی میرفت و حتی تشویقی مالی یا تعطیلات اخر هفته هم وضعیت رو عوض نکرد.

تهیونگ : جئون من ک بهت گفتم تشویقی
قرار نیست جواب بده
فقط جیبتو خالی میکنه،تنها راه ، استخدام نیروهای تازه نفسه

جونگکوک نگاشو از کارگرا گرفت و از جعبه ی سیگار برگ که روی میز پشت سرش بود یه سیگار برداشت، اونو زیر بینیش گرفت و بو کشید.

جونگکوک:تِه من از اينکه بگم ایده تو اونقدرا هم مزخرف نیست
قرار نیست پشیمون شم نه؟

تهیونگ :نه کوک پشیمون نمیشی

جونگکوک :خب پس انجامش بده تا پشیمون نشدم، انجامش بده
___________

امشب هم مثل شبای پیش لباسشو توی کمد رختکن چپوند و پیراهن مشکیش رو پوشید، شغلش رو دوست داشت و هنوزم بعد از دو سال هر شب با علاقه پشت میز بار میرفت و به مشتری های شب گردش سرویس میداد، همه توی بار میدونستن اگه مشروبشون به انتخاب خود جیمین سرو شه امکان نداره شب خوبی پیش روشون نباشه .
حتی مشتری های ثابت اونجا مطمئن بودن مشروبای جیمین واسشون خوش شانسی میاره

هوسوک :خب جیمین، باید بهت بگم که کم کم تیپهات (tips-انعام) داره از
تیپ های استریپر ها هم بیشتر میشه.

جیمین همونطور که با دستمالش میز بار رو خشک میکرد نگاه چپی به همکارش انداخت

جیمین :بالاخره این استعداد خانوادگیم یه جا به درد خورد

هوسوک :اوه پسر، خوش به حالت تنها چیزی که از خانواده جانگ به من رسیده قیافه خوشکل و استخونیمه

جیمین با خنده ای رو به هوسوک گفت

جیمین :اصراری هم به پول درآوردن ازش نداری، بیخیال، تو باید به اون شماره ای که مشتری هفته پیش بهت داد زنگ بزنی پسر، تو میتونی حتی به مدل شدن فکر کنی

هوسوک :اوه ، پس اینطوری فکر میکنی؟

جیمین : البته که...

غریبه:هی سلام تو جیمین هستی؟

حرفش رو با شنیدن صدای مردی که به میز بار نزدیک شد، خورد و توجهش رو به مشتری روبه روش داد

جیمین :اره، چجوری میتونم بهت کمک کنم؟

غریبه :من یه دونه از اون نوشیدنی هات میخوام، قراره امشب با یکی از اون دخترای وی آی پی برم خونه

جیمین با لبخند به لباسای پسر روبروش نگاه کرد، پیرهن شیک و قهوه ای رنگ و ساعت گرون قیمتش رو دید کوتاهی زد و دوتا جام پایه کوتاه برداشت دستمال سفیدش رو که یه طرف شونش انداخته بود به آرومی پایین کشید و دور جام اول رو پالیش (polished - تمیز کردن و گرفتن لک ظروف) کرد، چشماشو ریز کرد و از گوشه چشم به یقه پسر که با دست و دلبازی باز گذاشته شده بود نگاه دیگه ای انداخت و گفت

anajo 안아줘  (آ.ناجو) Where stories live. Discover now