جونگکوک : یعنی میخوای بگی باورم نداری؟
جیمین کنار جونگکوک ایستاد به آسانسور قدیمی که بیشتر شبیه قفس بود نگاه کرد.
جیمین : اینو نگفتم ،نگفتم باورت ندارم. کجا میریم جونگکوک ؟
جونگکوک دکمه ی آسانسور رو فشرد و کابین با سر و صدای زیادی از پایین ، به سمت بالا اومد.
جونگکوک : بهت اعتماد کن جیمین، باشه؟ دارم کُلی میگم. قسم میخورم حتی حدس هم نمیزدم توی سر ژاک چی میگذره.
جیمین به جونگکوک نگاه نمیکرد.
این برای جونگکوک که از همون اوایل هم مورد توجه زیاد جیمین بود، خیلی غریب به نظر میومد.
بهش عادت نداشت که جیمین از روی قصد، نگاهش رو ازش بگیره. آسانسور رسید و مردی که توی آسانسور بود ، در رو باز کرد.به هر دو نگاه کرد و پرسید...
: Lift man*
آقایون! کدوم طبقه تشریف میبرید؟
*Lift man : مسئول طبقات در آسانسور
از روی ظاهرش هم میشد تشخیص داد که اون یکی از کارکنان کلاب باشه. لباس قرمز با دکمههای طلایی و دستکش سفید تمیز، شبیه لباس فرم باقی کارکنان بود.
جونگکوک لبخندی زد با صدای رسایی اعلام کردجونگکوک : زیرِ 3 لطفاً
جیمین با لبخندی معذب به جونگکوک و بعدش به مرد نگاهی کرد و سرش رو به نشونه تایید تکون داد.
مرد ، دوباره لبخندی زد و با دست اشاره کرد که وارد آسانسور بشن.
VOCÊ ESTÁ LENDO
anajo 안아줘 (آ.ناجو)
Fanfic안아줘 از کُرهای به فارسی مرا در آغوش بگیر کاپل اصلی _کوکمین ژانر: drama _romantic_a little comedy _smut__slice of life_ angst _________ * * * * * __________ اگر به خاطر نقصات و یا گذشته ای که حتی خودت توش مقصر نبودی، فکر کنی من نمیخوامت ، مسخرست.من...