یونگی:متوجه منظورتون نمیشم دکتر، میخواید بگید، باید رهاش کنم, اگه دوسش دارم؟
دکتر :من همچین حرفی نزدم، فقط برای این نوع اختلال، پیشنهادم اینه که بهتره، مرور خاطرات انجام نشه، متاسفانه چیز جالبی هم برای برگشت به گذشته وجود نداره، تمامش رها شدن بوده.
یونگی به جونگکوک نگاه کرد، جونگکوک با حس سنگینی نگاهش، و تموم شدن حرف های دکتر، نگاهشو ازش گرفت و به یونگی داد
یونگی دندون هاش رو به فشرد، نمیتونست این کار رو کنه، جیمین رو از نوجوونی میشناخت، اولین اعترافش رو دیده بود، اولین بوسه اش رو خودش چشیده بود، اولین اغوشش مال خودش بود و اولین تجربه سکسش رو با خودش تجربه کرده بود، حالا چطوری میتونست اونو رها کنه، رها کنه؟ پوزخندی زد که از دید هوسوک و نامجون دور نموند
ژاک : از دست ما چه کاری ساخته هست؟ میتونیم کاری کنیم که دوباره برگشت نداشته باشه؟
دکتر به یونگی نگاه کرد، پوزخندش گویای همه چیز بود،میدونست که مین یونگی، به این راحتی بیخیال داشتن جیمین نمیشه، نداشتنش رو تجربه کرده بود و خبر بد اینکه، اصلا از اون وضعیت خوشش نیومده بود.
دکتر: صادقانه، فکر میکنم، آقای کیم به عنوان سرپرستشون و آقای جانگ به عنوان نزدیک ترین دوستشون، تمام کارهایی که باید، انجام دادن.
عدم حضور پدر جیمین و خانواده ، برای جیمین یه جورايی پذیرفته شده، حدسم اینه که، همه چیز از برگشت معشوقه ی قبلیش شروع شده و حدس میزنم، اعتراف شما آقای جئون.جونگکوک و یونگی، بالاخره از نگاه کردن به هم دست کشیدن و جونگکوک، اول به هوسوک، بعد به دکتر نگاه کرد. چند روز پیش بود، که جیمین اومده بود شرکت، در رو باز کرد و با همون قیافه ی بَشاش و سرزنده اش جلو اومده بود، تهیونگ بلند شد که بهش دست بده، اما جیمین خودشو به اون که پشت میز ایستاده بود رسوند و بی هیچ حرف اضافه ای لبهاش رو روی لبهاش گذاشته بود، بوسیده شده بود و بوسیده بود،این دومین بوسه شون بود، شیرین و گرم... و تا زمانی که تهیونگ گلوش رو صاف کرد و اون دو تا رو مجبور کرده بود لبهاشون رو جدا کنن ادامه داشت چطور ممکن بود، اون حس و حال عجیب و خوشآیند رو فراموش کنه و برای تکرارش لحظه شماری نکنه؟ جیمین براش پارتنر نبود، مکالمه های شبانه شون، دو تا بوسه ی خام و عمیقشون بیشتر از اون بود.... بیشتر از شهوت، بیشتر از یه حس زودگذر
جونگکوک : من از حرفام و خواستم پشیمون نیستم، اینجام تا شرایط رو بهتر درک کنم، نمیخوام عقب بکشم
هوسوک توی دلش جونگکوک رو تحسین میکرد، برعکس تهیونگ ، جونگکوک، کاملا آگاه به شرایط کلماتش رو انتخاب میکرد، شجاعتش برای اعتراف به علاقه اش به جیمین ، اون هم جلوی 3 نفر دیگه رو دوست داشت, علاقه ای که نمیدونست چرا و کِی اینقدر عمیق شده بود.
![](https://img.wattpad.com/cover/318458068-288-k655967.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
anajo 안아줘 (آ.ناجو)
Fiksi Penggemar안아줘 از کُرهای به فارسی مرا در آغوش بگیر کاپل اصلی _کوکمین ژانر: drama _romantic_a little comedy _smut__slice of life_ angst _________ * * * * * __________ اگر به خاطر نقصات و یا گذشته ای که حتی خودت توش مقصر نبودی، فکر کنی من نمیخوامت ، مسخرست.من...