پارت3_دیدار در اتاق مافیا

537 104 7
                                    

حالا ساعت 9، بعد از یه دوش سریع و یه میکاپ ملایم جلوی در کلاب ایستاده بود و منتظر بود که نگهبان در رو براش باز کنه، کلاب ماه قرمز از 10 شب تا 6 صبح باز بود و جیمین برخلاف شبای قبل یک ساعت زودتر اومده بود تا بار اتاق مافیا رو با وسایل خودش تجهیز کنه، در کلاب براش باز شد و به سمت بار رفت رقصنده ها رو دید که روی صندلی های دور پیست با هم میگن و میخندن و بعضی هاشون روی میله های وسط پیست میرقصن و تمرین میکنن، با ورود جیمین رقصنده ها توجهشون به جیمین جلب شد و براش دست تکون دادن جیمین به دو تا از دخترا و پسری که چهرش جدید بود نزدیک شد و گفت

جیمین :میبینم که نیروی تازه نفس داریم. جیسو نمیخوای به من معرفیش کنی؟ ها؟

جیسو:اوه جیمین تو خیلی خوشتیپ شدی، فک کردی اجازه میدم نیروی تازه نفسمون که توجهت رو جلب کرده بهت نزدیک شه؟

دختر و پسر دیگه ای خنده ای کردن و پسر تازه وارد از صندلی که بهش تکیه داده بود بلند شد و به جیمین نزدیک شد و با عشوه کراوات جیمین رو گرفت و کمی سمت خودش کشید و گفت

تازه وارد: جیمین درسته؟ خب من خودم یه زبون دراز دارم و میتونم باهاش خودمو بهت معرفی کنم، من لی نو هستم و از دیدنت خوشحالم

جیمین لبخندی زد و دستاشو توی جیبش فرو برد و به پسر روبروش نگاهی انداخت پسر همینطور که با
کراوات جیمین بازی میکرد انگشت اشاره ش رو سمت لبش برد و آروم نوک انگشتش رو دندون گرفت و چشمکی به جیمین زد
جیمن نگاهی ب جیسو انداخت

جیمین :دختر فک کنم نیروی تازه نفست قراره تیپ های مشتری هارو ازم بدزده

لی نو کراوات جیمین رو رها کرد و با خنده به سمت صندلیش برگشت و نگاه جیمین رو دنبال خودش کشید جیسو لبخندی زد

جیسو: پس بهتره بیشتر از اون دستات کار بکشی و سعی کنی بهتر شِیک کنی

با حرف دو پهلوی جیسو همه خندیدن و جیمین هم با خنده ازشون دور شد و به سمت بار رفت
________________

ساعت ۱۱ و نیم بود حالاصدای موسیقی کل کلاب رو برداشته بود و به الکس که نگهبان اتاق مافیا بوذ، نگاه کرد که بهش نزدیک میشد

الکس:جیمین مهمونات رسیدن و دخترا سرشون رو گرم کردن

جیمین سری تکون داد و بعد ازخداحافظی از هوسوک حالا جلوی در سمت چپ تالار آیینه ایستاده بود. الکس در رو براش باز کرد و جیمین وارد راهرو دوم شد
آخرین باری که اینجا بود رو به خاطر آورد و نفس عمیقی کشید الکس دستی به شونش زد
جیم نگران نباش دیگه هیچ وقت اون اتفاق تکرار نمیشه نه اینجا از اون جور جاهاست و نه مهمونای امشب شباهتی به اون شب دارن
جیمین سرش رو تکون داد و راه افتاد الکس در دوم رو براش باز کرد و صدای موسیقی و بوی دود سیگار و هوای گرفته ی اتاق که به خاطر دود سیگار بود، حالا مقابل چشماش بود

anajo 안아줘  (آ.ناجو) Onde histórias criam vida. Descubra agora