جیمین : امشب سر حال نبودی، اتفاقی افتاده؟
هوسوک : اه..بار شلوغ شده بود ، وقت نکردم حتی باهات حرف بزنم.
هوسوک، پیرهن طوسی رنگش رو از سرش بیرون کشید و پشت به جیمین ایستاد.
جیمین : فاک، هوسوک، کافیه بگی دیشب با تهیونگ بودی، لازم نیست شاهکاراش رو نشونم بدی
کمی جلو رفت و انگشتش رو روی جای ناخن هایی که روی کمر دوستش مونده بود کشید
جیمین : خدایا چیکارش کردی که اینجوری وحشی شده؟
هوسوک : آه...جیمین، حتی نمیتونی حدس بزنی که چه حالی بودم، تا حالا شده با کسی باشی و به این فکر کنی، دقیقاً میدونه کِی، چیکار کنه؟ انگار تو مغزت هست..؟
جیمین : هوسوکا ،اگه همچنین تجربه ای داشتم، الان اینجا نبودم...
هوسوک پیرهن مشکی رو از کمدش بیرون کشید و تنش کرد و به جیمین که مشغول ور رفتن با کمربندش بود مشت آرومی زد
هوسوک : جیمین نمیخوام دخالتی کنم ولی دیشب...مشکلی پیش نیومد؟
جیمین نگاه گذرایی کرد
جیمین : نه هیونگ... فقط فردا شب...باید
از کای بخوام شیفتم رو پر کنه مشکلی نداری؟لبخند زد و سرش رو پایین گرفت
هوسوک : دونسنگ من فردا شب کار داره...ببینم نکنه... ؟
جیمین با تعجب نگاهشو از زمین به پسر بزرگتر داد
جیمین : نکنه چی؟
هوسوک : آم... نمیدونم ... یونگی؟
جیمین تیشرتی که تا اون موقع توی دستش به بازی گرفته شده بود رو ته کمد پرت کرد
جیمین : وات د فاک؟ هوسوک معلومه که نه. تو چی با خودت فکر کردی؟
در کمد رو با حرص بست و به سمت در رفت و پسر بزرگتر که پشت سرش میومد رو ناديده گرفت
هوسوک : باشه باشه بابا. فقط پرسیدم
جیمین : میرم به جین هیونگ واسه فردا شب خبر بدم. فردا ظهر آزادی بهت زنگ بزنم بریم خرید؟
هوسوک : فک کنم جین رفته،نامجون که خداحافظی کرد، گفت جایی کار داره زودتر رفت، اره آزادم
وسط پله ها ایستاد و سرش رو بالا گرفت و به پنجره نیمه دودی اتاق ها نگاه کرد
جیمین : آم... مطمئنی؟ فکر میکنم جین هیوتگ تو اتاقشه
هوسوک : نمیدونم شایدم برگشته باشه.. من رفتم.. خیلی خستم
جیمین : اوکی شب بخیر
پله ها رو بالا رفت و دستگیره در اتاق نامجون رو چرخوند، در قفل بود، آهی کشید و به سمت اتاق کناری رفت دستش رو به سمت دستگیره برد که صدای زمزمه در جا خشکش کرد
VOCÊ ESTÁ LENDO
anajo 안아줘 (آ.ناجو)
Fanfic안아줘 از کُرهای به فارسی مرا در آغوش بگیر کاپل اصلی _کوکمین ژانر: drama _romantic_a little comedy _smut__slice of life_ angst _________ * * * * * __________ اگر به خاطر نقصات و یا گذشته ای که حتی خودت توش مقصر نبودی، فکر کنی من نمیخوامت ، مسخرست.من...