پارت 41_ سفید برفی

324 78 30
                                    

دو جفت کفشی که کاملاً مشخص بود با عجله از پا در اومده و به گوشه ای پرتاب شده، یه پیراهن چروک که چند قدم دورتر روی زمین افتاده بود خبر از یه شب خیس میداد.

تهیونگ با دهان باز به اتاق جونگکوک نگاهی کرد در اتاق باز بود از همین جا هم میتونست چند تیکه لباس افتاده شده کف اتاق رو ببینه.
آهی کشید و توی دلش فرو ریخت چند قدم به سمت در اتاق برداشت و به اطراف و نگاهی کرد.

تهیونگ : فاک، لعنت بهت کوک

چند قدم سریع تا در اتاق برداشت و وارد شد

تهیونگ : لعنت بهت، لعنت بهت کوووک.

جونگکوک فرصتی پیدا نکرد تا نگاه خواب آلود و شوک زده اش رو از تهیونگ و صورت برافراشته از عصبانیتش، بگیره و تهیونگ سریع به تخت خوابش نزدیک شد و پتو رو از روی هیکل دومی که روی تخت تکون های کوچیکش، خبر از بیدار شدنش می‌داد کشید در حالی که می‌گفت

تهیونگ : نه. نه... خدای من کوک، کدوم هرزه ای رو به فاک دادی؟

موهای بلوند و درهم ریخته ی پسری که چسبیده به تن جونگکوک، لخت، در آغوشش بود، برق رو از سر تهیونگ پروند.

جیمین تازه از خواب عزیز و دلنشینش، بیدار شده بود، نگاهی به جونگکوک کرد، که با دهان باز و ابروهای بالارفته، به تهیونگ نگاه میکرد.

روشو برگردوند و پوزخندی به تهیونگ زد

جیمین : هی، آم... منو به فاک داده ... میشه...؟ میشه... اون پتو رو فقط، برگردونی سر جاش؟ کونم یخ زد.

تهیونگ دستپاچه، سری تکون داد و فقط پتو رو انداخت و لبخند هول هولکی زد و چند قدم از تخت دور شد

جونگکوک سری تکون داد و به جیمین که سعی میکرد بیشتر صورتش رو توی گردنش فرو ببره نگاهی کرد

جونگکوک : اینجا چیکار میکنی ته؟ اوه، جیمین.... نه...

جیمین کمی لول خورد، هنوز حضور تهیونگ رو پشت‌سرش حس میکرد، پوزخندی زد،از روی قصد، لیسی از پایین تا بالا به جلوی گردن جونگکوک کشید و با حرکت زبونش، چرخی به بدنش داد و توی آغوش جونگکوک چرخید و بالا قرار گرفت.

زبونش رو تا نزدیک لبهای جونگکوک کشوند و بدنش رو صاف کرد و روی پایین تنه ی جونگکوک نشست، لبخند و چشمکی به جونگکوک زد و حس کرد که عضو خوابیده اش، تکونی خورد.

پتو از روی شونه های جیمین پایین افتاد و چشمهای تهیونگ، همراهش پایین، کشیده شد که جیمین لب زد و دوباره ی چشمهای تهیونگ رو روی صورتش برگردوند.

جیمین : ته ؟ من میخوام یه سکس صبح گاهی با دوست پسر هورنیم داشته باشم، اگه قراره همینجوری نگامون کنی، حداقل بشین روی اون کاناپه

جونگکوک پوزخندی به چهره ی ناباور تهیونگ و قیافه جدی جیمین انداخت.

تهیونگ : ف... فاک به دو تاتوووون

anajo 안아줘  (آ.ناجو) Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ