جیمین ،سرش رو پایین آورد و به پوزخندی که روی صورت جونگکوک بود نگاهی کرد، به صورت هورنی و لبهای کبود شده اش و بزاقی که کمی اطراف دهنش پخش بود.
جونگکوک جلوی چشماش سرش رو بالا آورد و پریکامی که روی شکمش ریخته بود و از عضو سیخ شده اش آویزون بود رو لیسید، جیمین تحمل اون همه تحریک رو یکجا نداشت، برخورد نفس نفس های تند جونگکوک موقع لیسیدنش، انگشت گستاخی که سعی داشت خشک واردش شه و ضرباتی که جونگکوک با زبون به سر عضوش میزد...همه اش زیادی بود، پس قوسی به کمرش داد و باسنش رو بالا آورد جونگکوک سریع سر عضوش رو توی دهنش برد و انگشتش رو تا ته وارد جیمین کرد.
جیمین هم از سر لذت هم درد، آهی کشید، تمام صورتش منقبض بود و نمیتونست تشخیص بده لذت ساک زده شدنش بیشتر هست یا انگشتی که واردش شده و حالا دَوَرانی در حال بازکردنش هست.
جیمین : کوک،آه... درد داره
جونگکوک سرش رو بالا آورد و عضو جیمین، با صدا روی شکمش افتاد.
بوسه ای به استخون لگنش زد
جونگکوک : پاهاتو باز بذار بیبی، بذار سوراختو ببینم ، به نظر میاد انگشتم رو خوب جا دادی توی خودت
شنیدن حرفای خیس جونگکوک درحالیکه همون صورت مؤدب رو داشت و جوری که بدون هیچ خجالت و مِن مِنی ازش میخواست سوراخشو بهش نشون بده، حتی برای جیمین کمی شرمآور بود اما از چی باید خجالت میکشید؟ از رویِ گستاخی از جونگکوک که خودش باعث بیدار شدنش بود؟ قطعاً سکس داشتن با جونگکوک، بهتر از فکر کردن بهش و ور رفتن با خوش توی حمام بود.
جیمین آهی کشید و چهره ی منقبضش، شُل شد شد و بدون مخالفتی، پاهاشو باز تر کرد
جونگکوک : من گناهکارم جیمین ... گناهکارم که یه بار همچین چیزی رو تصور کردم، نه؟ همین لحظه ای که پاهاتو اینطوری برام باز نگه داشتی تا انگشتای بیشتری رو واردت کنم.
طولی نکشید که درد بیشتری نصیب جیمین شد و جونگکوک همزمان دوتا از انگشتهاش رو وارد جیمین کرد و به چهره ای که از درد جمع شده بود زل زد
جیمین : فـــاک... آه، خب، اگه این حالت رو... آه... بهتر میکنه باید بهت بگم، من از تو عوضی ترم.
جونگکوک : هوم؟ چرا بیبی؟
کمی خودشو بالا کشید و جیمین رو به پهلو خوابوند و خودش هم رو به روی صورتش دراز کشید و دست آزادش رو زیر بدنش گذاشت تا نیم خیز بمونه و چهره ی مورد علاقه ش رو بهتر ببینه و دوباره انگشتاش رو با فشار واردش کرد. جیمین پای روییشو جلو آورد و با زانو، عضو جونگکوک رو مالید
جیمین : چون... اووه... چون...من با تصورت، جق زدم، پس من عوضی ترم
جونگکوک به لحن کودکانه اش، موقع اعتراف خندید و انگشت هاش رو توی سوراخ جیمین، از هم باز کرد و دوباره بستشون، این لحن به این صورت هورنی و قرمز، هیچ ربطی نداشت.
![](https://img.wattpad.com/cover/318458068-288-k655967.jpg)
YOU ARE READING
anajo 안아줘 (آ.ناجو)
Fanfiction안아줘 از کُرهای به فارسی مرا در آغوش بگیر کاپل اصلی _کوکمین ژانر: drama _romantic_a little comedy _smut__slice of life_ angst _________ * * * * * __________ اگر به خاطر نقصات و یا گذشته ای که حتی خودت توش مقصر نبودی، فکر کنی من نمیخوامت ، مسخرست.من...