بعد از پیاده کردن جیمین، جونگکوک از تهیونگ خواست که شب رو پیشش بمونه و حالا دوش گرفته بودن و توی تخت خواب چشم هاشون رو بسته بودن
جونگکوک : ته؟
اگه تهیونگ میگفت که انتظارِ شروع همچین مکالمه ای رو نداره، دروغ گفته بود، از همین الان هم میدونست جیمین، کسی نیست که شخصیتش از چشم های جونگکوک دور بمونه.
تهیونگ : اصلا حرفشم نزن کوک... اون به درد تو نمیخوره
جونگکوک چند ثانیه ای مکث کرد...
جونگکوک : منظورت چیه؟ چرا همچنین چیزی میگی؟
تهیونگ پشتش رو به کوک کرد...
تهیونگ : نمیدونم، فقط حس میکنم هر دو آسیب میبینین
جونگکوک پوزخندی زد و از پشت سر به دوستش نگاه کرد.
جونگکوک :فقط حس میکنی؟ حسودی نمیکنی؟
تهیونگ کنی به خودش پیچید و با صدای رسایی اعلم کرد.
تهیونگ : چرا...حسودی میکنم، نمیخوام به جیمین نزدیک شی
جونگکوک به تهیونگ که خودش رو مچاله کرد و و پاهاش رو توی شکمش جمع کرد نگاه عمیقی کرد، از همین فاصله، از همین چند کلمه میتونست بفهمه دوباره اون تهیونگِ حساس برگشته، آژیر خطر برای تهیونگ به صدا در اومده بود، جونگکوک نگاهشو به سقف داد و آروم لب زد...
جونگکوک :باشه
و سکوت تنها جواب جونگکوک قبل از به خواب رفتنش بود.
_____________________روز بعد، جیمین از خواب بیدار شد اما نمیتونست از تخت جدا شه ، یونگی برگشته بود و ذهنش به هم ریخته و بدنش رو مجبور کرده بود تمام روز رو با کرختی توی تخت بمونه، حتی نهارش رو همونجا، توی تخت خورد نتیجش بغضی بود که حالا روی گلوش حس میکرد، مزخرف ترین کار دنیا فک کردن به هفت سال پیش بود، زمانی که گذشته و یادی که دیگه براش عزیز نبود ، کلافه پتو رو کنار زد، ساعتش رو چک کرد، یک ساعت دیگه شیفت کاریش شروع میشد دستش رو روی موها و صورتش کشید و از تخت پایین اومد.
حوله ش رو روی دوشش انداخت، به سمت حموم رفت لباس هاش رو درآورد، شیر آب رو باز کرد و زیر دوش رفت.
با صدای محوی که از بین صدای آب شنید، شیر رو بست، چند ثانیه بعد دوباره صدای زنگ در بلند شد، با تعجب حوله رو دور کمرش بست و از حموم بیرون اومد، پشت در ایستاد و در رو باز کرد،خب این، آخرین چیزی بود که انتظار داشت امروز ببینه ، یونگی پشت در خونش بود؟
یونگی: سلام
از پشت در بیرون اومد و به سردی جواب داد.
جیمین : اینجا چیکار میکنی؟
صدای پایی توی راهرو پیچید و همسایه جیمین، از پشت سر یونگی رد شد و کمی به جیمین نگاه کرد، سلام کرد و راهش رو ادامه داد، پسر بزرگتر به جیمین نگاهی کرد...

ŞİMDİ OKUDUĞUN
anajo 안아줘 (آ.ناجو)
Hayran Kurgu안아줘 از کُرهای به فارسی مرا در آغوش بگیر کاپل اصلی _کوکمین ژانر: drama _romantic_a little comedy _smut__slice of life_ angst _________ * * * * * __________ اگر به خاطر نقصات و یا گذشته ای که حتی خودت توش مقصر نبودی، فکر کنی من نمیخوامت ، مسخرست.من...