21

143 33 36
                                    

-سه هزار یورو؟؟؟؟؟؟؟

شوگا و جیهوپ در حالی که با هم نامه ی مخصوص رو جلوی چشم هاشون نگه داشته بودن،با صدای بلند فریاد زدن و به هم نگاه کردن.مردمک‌های هردو از شدت حسرت و ناباوری می‌لرزید.

نامجون سوتی زد و گفت-ایول!بانک چه دست و دل باز شده!.

-یعنی ممکنه بین اون همه تماشاچی رئیس بانکی کوفتی چیزی بوده باشه؟چرا انقر ناگهانی باید قرار داد ببندن؟

و قبل از اینکه جیهوپ بخواد چیز دیگه ای بگه،شوگا برگه رو محکم از دستش کشید و به سمت اتاقک سیستم نورافکن ها رفت و بلند داد زد-ویتوریو!!!!

جیهوپ دست هاش رو توی جیبش فرو برد و با لبخندی بزرگ به شوگا خیره شد.

-خوشحالی خیلی بهش میاد.

-موفقیت دل همه رو روشن می کنه..این حال شوگا رو هم مدیون اون دوتاییم.

ناگهان رو به نامجون گفت-خبری ازشون نداری؟دیگه باید پیداشون می شد.ساعت از دوازده گذشته.

نامجون شونه هاش رو بالا انداخت و گفت-نتونستم برم خبرشون رو بگیرم.جین تا خود صبح بالا می آورد.

جیهوپ بلند خندید و گفت-اون لعنتی هیچوقت با ملاحظه نبوده.

نامجون هم متقابلا لبخندی زد و گفت-برای همینه که دوستش دارم..

چهره ی جیهوپ،لحظه ای رنگ باخت.
-قرار بود وقتی بر می گردم خبر رابطه تون رو بهم بدی.

آهی کشید و گفت-بیخیال شو مرد.من مثل تو و بقیه ریسک پذیر نیستم.کسی جز جین رو ندارم.اگه به خاطر چنین احساسات مسخره ای از خودم دورش کنم دیگه نمیتونم درست زندگی کنم.

-پس بشین و تماشا کن که چطور تا سال های آینده ازدواج می کنه.

نفس نامجون توی سینه ش حبس شد.دست های یخ کرده ش رو به هم قفل کرد و با اخم گفت-مجبوری چنین چیز هایی رو بهم یادآوری کنی؟

و جیهوپ،طبق معمول وقتی می خواست حرفی رو کاملا به کسی گوشزد کنه.توی صورت نامجون خم شد و انگشت اشاره ش رو به طور عمودی جلوی چشم هاش نگه داشت.که باعث شد نامجون سرش رو کمی عقب ببره.

-آقای با ملاحظه!حقیقت زندگی رو یادت رفته؟هیچکس نمی تونه تا آخر عمرش تنها زندگی کنه.خدا رو چه دیدی،شاید همین فردا جین بیاد و بیخ گوشت از معشوقه ی رویایی و دوست داشتنیش تعریف و تمجید کنه.

دستش رو دوباره توی جیبش برد و گفت-و تو ام در حالی که همچنان درگیر مشکلات قد و نیم قدتی،باید به فکر تهیه ی کت و شلوار برای عروسی جین باشی.

قیافه ی متفکری به خودش گرفت تا بیشتر نامجون رو تحریک کنه.

-جین به حدی خوش قیافه هست که به هر کی معرفیش کنی در جا فانتزی های شب عروسیش با اون مرد و رو کنه.اینطور نیست؟
دستش رو دو بار به شونه ی خمیده ی نامجون کوبید و با ریلکس ترین حالت ممکن گفت- تو ام برو پسرت رو دست تنها بزرگ کن و به فکر این باش که رابطه ت رو با جین خیلی "دوستانه" ثابت نگه داری.

𝘽𝙇𝘼𝘾𝙆 𝙎𝙒𝘼𝙉Where stories live. Discover now