Part14(امن ترین مکان)

244 66 8
                                    

✍️pov

امارت پارک

حوالی تاریکی صبح افراد امارت پارک زود تر از همیشه بیدار شده بودند ... چانیول به همراه کریس و سهون برای ورزش صبحگاهی بیرون رفته بودند ...

لوهان با این که بیدار بود ولی بازم به روی خودش نیاورده بود تا نخواد که همراهشون به تو این هوای سرد دور محوطه بدوه ... و البته که چان ازش توقع نداشت ک پا ب پای اونا به تمرین ادامه بده ...

ناخود آگاه یادش افتاد به روزی که چان داشت دفاع شخصی رو یادش میداد ... اون موقع ها هنوز بچه بود فقط ۱۰ یا ۱۲ سالش بود ولی چان بهش گفته بود که باید یکم تمرین کنه تا بتونه از خودش دفاع کنه ...

فلش بک ................‌

لوهان بعد از ضربه ای که یواش و نمایشی چان بهش زد برا این که بازم بیشتر خودش رو برای داداش بزرگترش لوس کنه دست زده بود به تمارض ... حقیقتا دلش میخواست از زیر تمرین هم در بره ... خوب میدونست که یه امگا نیازی به یادگیری حرکات رزمی و بدن ورزیده نداره ... چون الفاش همیشه بود تا بهش کمک کنه ... نمیدونست لزوم این کار برای چیه و مثه بچه ها همش نق میزد ...

چانیول به سمت لوهانی که خودش رو پخش زمین کرده بود و اخ اخ میکرد رفت و کمکش کرد بشینه همینطور که خاک لباس و موهاش رو میتکوند با حوصله شروع کرد به توضیح دادن ...

_لولو ... میدونم برات سخته ... ولی ممکن من همیشه پیشت نباشم تا مراقبت باشم ‌... و خب میدونی که از شانس بد یا خوبمون خانواده اصلی گونمون هستیم ..‌. پس ممکنه کسی بخواد بهت اسیب بزنه ... من دوست ندارم آهو کوچولوم جلوی اون گرگ ها بی دفاع باشه ...

این عادت چان بود همیشه اینجوری صداش میزد ... لولو ... آهو کوچولو ... از بچگی عادت داشت هیونگش همیشه دستش رو بکنه تو موهاش و قربون صدقش بره ... همیشه تو گوشش صدای هیونگش بود که میگفت اون زیبا ترین امگا توی این قلمرو ست ..‌. با شنیدن این حرفا همیشه دلش گرم بود ...

+ هیونگ ... چرا میگی اگر یه روز نباشی ... تو باید همیشه پیشم باشی هیونگ ... دوست دارم مراقبم باشی ...

چشماشو ریز کرد و به لبخند چان خیره شد ... دستش رو از روی موهاش برداشت توی دو تا دستش فشرد و به چشم های چان نگاه کرد ...

+هیونگ دوست ندارم تو پیشم نباشی ... اصلا ... اصلا حتی با الفام هم نمیرم ... میگم هیونگ تو هم یه الفایی مگه نه ؟؟؟ ینی میشه تو الفام باشی؟؟؟؟

_اوه نه بچه جون ... نمیشه من هیونگتم ... الفای توباید از یه خونواده دیگه غیر از خانواده خودمون باشه ...

+یعنی وقتی امگات رو پیدا کردی میخوای همیشه پیش اون باشی؟؟؟؟ نمیخوام ... اصلا دوست ندارم ... نمیشه تو اصلا امگا نداشته باشی و همیشه پیش من باشی ..‌. هیونگ قول بده همیشه من رو از همه بیشتر دوست داشته باشی ...🥺

🐾Don't Blame Me 🐾Where stories live. Discover now