پارت پنجم :
صبح روز بعد :
از زبان تهیونگ
با دردی که از پشت گردنم بلند شد چشمام رو باز کردم. همونطور نشسته و تکیه داده به تاج تخت خوابم برده بود و گردن و پشتم خشک شده بود.
گردنم رو مالیدم و ناگهان اتفاقات دیشب از جلوی چشمم عبور کرد. مطمین بودم دیشب کنار من خوابیده پس اروم دستم رو روی تخت کشیدم.
حس میکردم تخت سبک تر شده این یعنی هرچی دیدم توهم بوده ؟ به عسلی کنار تخت نگاه کردم. لوب هنوزم همونجا بود.
پس ؟
سمت دیگه تخت چرخیدم و با دیدن خرگوش سفید پشمالویی که اونروز نجاتش داده بودم چشام از حدقه بیرون زد. خرگوش واقعا کنارم بود. اما به شکل خرگوش.
دستم رو سمتش بردم و لمسش کردم. ولی چیزی که من دیده بودم یه پسر بود نه یه خرگوش.
اروم بدنش رو لمس کردم. بدنش داغ بود. به محض اینکه دستم به بدنش خورد چشماش رو باز کرد و گفت:
-××...(😑صدای خرگوش رو فرض کنید)
یاد دیشب افتادم که منو ددی صدا میزد. وات د هلل!!
زبون باز کردم : خرگوش کوچولو ؟!!
اروم ر روی تخت بلند شد و اومد روی پام و شروع کرد به مالیدن سرش به بدنم!
همین لحظه صدای جسی توی گوشم پیچید.
جسی : دادااششش!! خرگوش منو ندیدی ؟ گم شده! داداشش!!
در اتاق دیگم رو باز کرد. میدونست خوشم نمیاد اینجا بیاد و اینکه جسی از سادیسم من خبر نداشت. پس ترجیح میدادم هرگز با دنیای سکس خشن اشنا نشه.
به خرگوش توی بغلم خیره شدم. هنوز شک داشتم.
تهیونگ : اتفاقای دیشب واقعی بود ؟ تو واقعا به یه پسر تبدیل شدی ؟
خرگوش به من نگاهی کرد. سرشو کج کرد. دهن باز کرد و ...
-××!!
خب من از کجا بدونم ×× یعنی اره یا نه !! دندونام رو بهم سابیدم. اینطور نمیشه باید این خرگوش رو به دکتر نشون بدم. امیدوارم جیمین بتونه جوابی بهم بده وگرنه یا من عقلم رو از دست میدم یا ...
دوباره خودش رو به بدنم میمالید و من از اینکه کسی زیاد لمسم کنه بدم میاد. اروم خرگوش رو توی دستام بلند کردم و از تخت اومدم بیرون. دوباره خرگوش رو روی تخت گذاشتم.
تهیونگ : بهتره همینجا صبر کنی یه چیزی بپوشم بعد بریم بیرون.
-×× !!
البته!! ×× ...
تنها چیزی که روی بدنم بود حوله بود.
تهیونگ : بچرخ اونور میخوام لباس عوض کنم.
YOU ARE READING
Daddy's Cutie
Fantasyزندگی همیشه عادلانه نیست. بعضی وقتا چیزی درونت داری که میترسی به هرکسی نشونش بدی ولی وقتی شخص خاصت رو پیدا کنی حاضری همه چیزت رو در اختیارش بذاری تهیونگ پسر ۲۸ ساله تاجر کره اس که سادیسم داره و از سمت پاپا و باباش نامجون و جین مدام تحت فشاره تا با د...