Part 3

1.8K 245 16
                                    

پارت سوم

در یک چشم بهم زدن کل خبرنگارا به محل حادثه ریختن و دور تهیونگ رو گرفتن. همه کسایی که اطراف بودن و فیلم میگرفتن شوکه شده بودن و با پخش شدن فیلم ها و شایعه اینکه کیم تهیونگ برای نجات جون یه جاندار تصادف ایجاد کرده، هشتگ حمایت از حیوانات توی توییتر پخش شد.

همه اینا در مدت ۱ ساعت اتفاق افتاد و بعد خبرش به نامجون و جین رسید.

نامجون با شنیدن خبرا شوکه شده بود. میخواست تهیونگ رو سرزنش کنه باهاش تماس گرفت ولی هرچی زنگ میخورد تهیونگ جواب نمیداد.

در این بازه تهیونگ با منیجر و دست راستش ، یونگی که از زمان بچگی باهاش بزرگ شده بود تماس گرفت و ازش خواست به محل حادثه بیاد و همه چیز رو حل وفصل کنه همزمان خرگوش کوچولوی توی اغوشش رو نرم نوازش میکرد تا کمی ارومش کنه.

خرگوش کوچولو نمیتونست نگاهش رو از ناجیش بگیره. امروز شکسته بود. درمانده بود. چند روزی بود توی خیابونای بانکوک اواره بود. چند باری سگای ولگرد سعی کرده بودن بهش حمله کنن. شاید ترجیح میداد صاحب قبلیش اون رو به خورد گرگ میداد تا این عذابش تموم میشد اما امروز دوباره با دیدن تهیونگ امیدوار شده بود. ضربان تهیونگ براش ارامش بخش بود و با غرغرهای ارومی به تهیونگ میفهموند که ازش نمیترسه.

یونگی رسید و به تهیونگ خیره شد.

یونگی : باورم نمیشه ! تو که ادمی نیستی بی ملاحظه باشی! خودت میدونی بابات ممکنه عصبی بشه.

تهیونگ : برام مهم نیست ! اونا منو جوری که هستم قبول ندارن. میخوان همه چیز رو بهم اجبار کنن. پس برای منم نباید مهم باشه مگه نه ؟

یونگی : تهیونگ !! این درست نیست. خودت که میدونی رییس جین چقدر بهت اهمیت میده.

تهیونگ : هوم!! خیلی !! بیخیال این خرگوش خونریزی داره و پاشم شکسته باید ببرمش دامپزشک! کسی رو میشناسی ؟

یونگی توی فکر فرو رفت.

یونگی : یه مدت سگ نگهداری میکردم. اون موقع یه دکتری بود که درمانش کرد. برو پیش اون.

تهیونگ : ادرس و شماره بهم میدی!! این کوچولو نباید بخاطر ادمای مریض اسیب ببینه.

یونگی با اینکه این کار تهیونگ براش عجیب بود اما سرشو به نشونه تایید تکون داد چون از کار تهیونگ قدردانی میکرد.

تهیونگ : ماشین اوردی ؟

یونگی : اره چطور ؟

تهیونگ : کلید ؟

و کف دستش رو باز کرد تا یونگی کلیدهارو بذاره.

یونگی : برا چی میخواییش؟

تهیونگ سریع دستی به جیب یونگی زد و کلید رو برداشت.

تهیونگ :میرم پیش دامپزشک ! توهم اینجارو ردیف کن.

Daddy's CutieWhere stories live. Discover now