15:merthur smut 🔞

319 34 18
                                        

➜#Arthur

⿻ کاملا عصبی بودم ، هیچ شوالیه ای جرئت نداشت نزدیکم بیاد و خودشون سعی میکردن عقب بمونن . بخاطر اون احمق مجبور شدم سرچ پارتی رو بفرستم و اینقدر نگرانش بودم که ماموریتم رو ول بکنم و با ریسک‌ بالا دنبالش راه بیوفتم . وقتی به شهر رسیدیم، نگاهی به‌اطراف کردم و افسار اسب رو عقب کشیدم و از حرکت اضافیش جلو گیری کردم . عمارت گرهم انتهای شهر بود و نمیتونستم با همه شوالیه ها اونجا برم . نیم‌ نگاهی بهشون کردم و سرم رو سمتشون عقب برگردوندم*
+ گوئن ... توی‌ اون بار استراحت میکنیم
سری تکون داد و پاشنه کفشمو به شکم اسب زدم و اروم سمت بار هدایتش کردم . مسیر کوتاهیی بود ، دستمو روی زین گذاشتم و اروم پایین‌ اومدم . نگاهی به اطراف کردم و وقتی گوئن افسارشو از دستم گرفت ، سمت در بار قدم برداشتم . با دستم زیر دستکش چرمی در رو جلو هول دادم و از هوای گرم و‌خفه ای کع توی صورتم خورد اخمی ‌کردم. نفس عمیقی کشیدم و نگاهم رو اطراف بردم . با دیدن مرلین پشت میز جلوی بارتندر ..چشمام گرد شد و بعد ریزشون‌ کردم . طبق عادت همیشگیش که‌ میخواست من رو بپیچونه ، و وقتی کملوت بودیم ، میرفت بار و الان اینجا میپلکید.
دست به سینه به دیوار تیکه دادم و بهش خیره شدم تا ببینم دقیقا چه غلطی میکنه. لیوان بزرگی که سفارش داده بود رو بلند کرد و مزه اش کرد. صورتش جمع شد و از تلخیش کوتاه سرفه کرد ، دستای مردی چندبار به کمرش زد و نگاهش کرد*
+ هی خوبه پسر؟
مرلین که تازه تونسته بود هوا رو ببلعه با خنده سرشو بالا اورد و چند بار پلک زد و بهش خیره شد*
× اوه...بله اقا خوبم ممنون
مرد از مسیری که میخواست بره منصرف شد و کنار مرلین، کج نشست و ارنجشو روی میز تکیه داد و شاتشو سر کشید توی دستش حرکتش میداد و‌ به مرلین که ناشیانه سعی داشت محتویات لیوان بزرگ رو بخوره ، خیره شد.
وات د هل ای زیر لب گفتم و گوشام بیشتر تیز کردم*
+ جشمای خوشگلی داری
مرلین که گونه هاش سرخ شده بود دوباره یه سرفه افتاد و مشخص بود هول کرده بود. اخمی کردم و کف دستمو روی لبه کمربند دور لباسم کشیدم و توی دستم فشارش دادم ‌.
دوباره کف دست مرد روی کمرش خورد و لمسش کرد ، اما اینبار دستشو عقب نکشید . دیگه صبرم داشت تموم میشد ، مرلین مال من بود . درسته که خود‌ احمقش متوجه نمیشد که‌ چقدر دوسش دارم اما دلیل نمیشد با تعریفای به غریبه اینجوری هول‌ کنه.
وزنمو روی دیوار انداختم و خودم رو جلو کشیدم جلو رفتم پشت سر مرلین و کمی خم شدم و صدام رو صاف کردم. با خنده و جوری که اصلا توقع نداشت، سرش رو سرخوش سمتم برگردوند. با‌ دیدنم جا خورد و پلکی زد و نفسشو با خنده بیرون داد*
× اوه....مای لرد... اینجایید؟
نزدیک مرد رفتم و کف دستمو روی صورتش گذاشتم و عقب هولش دادم. چون مست بود و تعادلی نداشت از روی صندلی عقب پرت شد و خواست‌ اعتراضی بکنه که نگاه خیره ای بهش کردم ، شونه بالا انداخت و رفت .
مرلین توام با لبخند ، گیج اخمی کرد*
× چیکار میکنی ارثور
تو صورتش غریدم و دندون قروچه ای‌ کردم*
+ مراقبم زیر کسی نری
خنده عصبی ای کرد*
× چی میگی... من فقط اومدم...
گلس بزرگ که هنوز توش پر بود رو به سختی یه دستی بالا اورد و‌ تکون داد *
× یکم از اینا بخورم
انگشت اشاره دست دیگه اش رو بالا گلس دایره وار‌حرکت داد*
+ که اسمشم نمیدونی
یقه اش رو از پشت گرفتم و گلس رو از دستش کشیدم ،روی میز‌گذاشتم *
× نشونت میدم
مرلین که متعجب و ترسیده میخندید توی دستم جمع شد*
× هی ...ارثور...ویت وات؟
بازوشو محکم گرفتم و دستم رو روی پیشخون رد کردم و کلید رو از دست بارتندر که داشت به مرد دیگه میداد، قاپیدم .
دستاشو بالا اورد و خواست اعتراض بکنه که منصرف شد . در اتاق رو باز کردم و مرلین رو داخل هول دادم . وقتی در رو پشت سرم قفل کردم ، اب دهنشو صدا دار قورت داد و سیب گلوش که به زیبایی حرکت میکردن ، خودنمایی کرد. تازه فهمید تهدیدم جدیه*
× هی....ارثور...
صورتش ترسیده بود و اون‌ لبخند از بین رفته بود مردمکش میلرزید و توی خودش جمع شده بود *
× داری چیکار میکنی....
جدی توی صورتش خیره شدم و کلید رو روی میز انداختم و یه قدم جلو رفتم و دستمو دراز کردم بیشتر جمع شد و یقه اش رو گرفتم سمت خودم کشیدم و به دیوار کوبیدمش، از درد برخورد کمرش با دیوار ناله ای کرد و چشماش بست و دوباره با ترس بازش کرد‌ هردو یقه هاشو گرفته بودم .
بدنم رو روی بدنش کشیدم و صورتم رو به فاصله یه سانتی ازش بردم و توی صورتش غریدم*
+ تو‌ خیلی احمقی که فکر نکردی مال منی و نباید سمت‌ کسی دیگه ای بری
اخمی کرد‌و دستش رو روی دستم گذاشت*
× چی؟....
صداش میلرزید و دستم رو عقب کشیدم و یه قدم عقب رفتم ، انگشتام بین موهام کشیدم و رومو ازش گرفتم .‌اینقدر حرصی و خسته بودم که کنترل خودم و احساساتم رو از دست دادم ، حالا که‌ در قلبم رو باز کردم‌ نمیتونستم حرفی نزنم‌. کلافه دندون‌ قروچه ای کردم و سمتش برگشتم ، ترسیده با اخم و بهت زده گوشه دیوار نگاهم میکرد *
+ من.....من...متنفرم ببینم کس دیگه ای رو به من ترجیح میدی مرلین...من دوست دارم و توی احمق حتی نمیفهمی
مرلین اب دهنشو صدا دار قورت داد و نفس سنگینی کشید . شل شد و با ناباوری بهم خیره شد‌ . ناامید پوزخندی زدم و سرم رو مخالفش چرخوندم ، نگاهم رو پایین انداختم و نفس سریع و تیزی کشیدم. اون حسی بهم نداشت و حالا که این بار رو روی زمین انداخته بودم سنگینی یه طرفه بودنش بهم حمله کرد*
× ارثور...
همینجوری که روم سمت دیگه ای بود دستم رو بالا اوردم و مجبورش کردم ساکت بشه*
+ نمیخوام برام سخنرانی بکنی مرلین
عصبی شده بود این رو وقتی فهمیدم که دستش رو روی شونه ام حس کردم ، سمت خودش برگردوندتم ، با تعجب و اخمی نگاهش کردم . انگشتای ظریفش صورتم رو قاب گرفت و بعد از اون فقط گرمای لباش رو روی لبام حس کردم . در لحظه گیج و‌ بهت زده بودم . پلکام رو بستم و قلبم رو با گرمای لبش گرم کردم. دستم رو دور کمرش حلقه کردم و سرم رو مخالف سرش کج کردم و لبای نرم و شیرنیشو رو بوسیدم . خیلی ناشی بود برای همین ، زبونم رو روی لبش فشار دادم تا لباش رو از هم باز بکنه .
وقتی به نفس افتاد سرم رو عقب بردم و بهش خیره شدم . با چشمای براق و درشتش و گونه های برجسته خواستینش درحالی که لبای نرمشو از هم باز کرده بود و نفس میزد بهم خیره شد. نفس گرم و لروزنی کشیدم و بهش خیره شدم . انگشتش روی گونه ام کشید *
× منم‌...دوستت دارم‌ ارثور....خیلی دوست دارم...
حرفاش مثل عسل روی لبهای درشتش میریخت و قلبم رو گرم میکرد*
+ نزدیک بود...اوه گاد
خندید و نگاهم کرد*
× اوه تو فکر کردی دوستت ندارم ارثور؟ و اقعا تو‌ احمقی متاسفم انگلستان یه شاه به این احمقی قراره داشته باشه
چنگی به باسنش زدم و جلو تر کشیدمش*
+ میخوام ببینم توی تخت هم اینقدر حرف میزنی؟
گونه هاش سرخ شد و نفس سنگینی کشید*
× نه حرف نمیزنم .
سرش رو کنار گوشم برد و انگشتاش پشت موهام حرکت داد*
× برات ناله میکنم
بدنم با برخورد گرمای نفسش به گردنم گر گرفت و نیشخندی زدم و روی تخت هولش دادم .
به سرعت لباسام رو دراوردم روش اومدم . به بدنم با نگاه براقش خیره شد که لبشو گاز گرفت ، سرم رو کج کردم لبامو روی لبش کشیدم و به نوبت لبای نرمشو میک میزدم . قوسی به بدنش داد و انگشتای کشیدش رو پشت گردنم برد و به ملامیت موهام رو لمس میکرد. وفتی نفس کم اورد ، سرم رو عقب بردم و لباساش رو با کمکش دراوردم و به اون‌ بدن‌ نحیف و سفید خیره شدم. با خجالت نفسی زد ، جلو رفتم لبام پشت گوشش کشیدم و زبونم رو بیرون‌ اوردم و روی رگ‌ گردنش کشیدم.
اروم لبامو دور پوست گردنش حلقه کردم و میک های طولانی میزدم ، وقتی نقطه حساس گردنش رو پیدا کردم ، لرزید و ناله زیبایی کرد. اروم انگشتام روی نیپلاش سر دادم و به ملایمت انگشتام روش کشیدم . قوسی به خودش داد و انگشتاشو بین موهام حرکت میداد و اروم ناله میکرد. زبونم رو روی مارکای سرخم کشیدم و نشونه های لبم رو روی گردنش بیشتر کردم . لبمو دور سیب گلوش حلقه کردم و خیس میک میزدم ‌‌ بی قرار شده بود و دیکش رو ملتمس یه لمس روی پاهام میکشید. نیشخندی زدم بعد از چند ثانیه سرم عقب بردم و بهش خیره شدم ، اروم انگشتام روی بدن سفید و نرمش کشیدم و شلوارش و لباس زیرشو باهم و دراوردم کنار انداختم . انگشتام‌دور دیکش حلقه کردم و از پایین تا بالاش کشیدم . چشمای درشتش رو بست و مژه های بلندش رو به رخم کشید.
از زیباشش کل بدنم داشت نبض میزد .
از لذت لمس هام سرش رو عقب برد و بی اختیار ناله میکرد. آروم انگشتام دور دیکش حلقه کردم و سر انگشت شستمو روی سر دیکش کشیدم و ماساژ دادم چنگی به دستام زد و پلکای خمارشو باز کرد*
× اوه...نه...من...خیلی نزدیکم
خندیدم و اروم انگشتای دیگه ام رو سمت باسن سفید و نرمش بردم و روی ورودی کوچیکش کشیدم که نبض میزد*
+ خیلی زوده مرلین...
اخمی کرد و خجالت زده ناله ای کرد از لمسم و سرش عقب رفت و موهاش پخش شد*
× تو.خیلی بدجنسی ارثور...
انگشت اولم رو واردش کردم ، پیچی به بدنش داد و سر انگشتاشو به دستام فشار داد و باسنش رو روی انگشتام میکشید . حرکت انگشتام روی دیکش ادامه دادم و محکم گرفته بودمش . ناله های بلندی به زیبایی از بین لباش بیرون میومدن.
خم شدم و لباشو به نوبت بوسیدم و میک میزدم، انگشت دوممو واردش کردم . از لذت و درد لرزید و ناله ای بین لبام کرد ‌انگشتاشو پشت کمرم کشید و نوک انگشتاشو بهش فشار میداد و دیکش رو کف دستم میکشید.*
× آه...آه..ارثور...
هوم کشیداری کشیدم و از گرمای بدنش غریدم . توی این ‌ حالت دیدنش ارزوم بود و برای بیشتر نگه داشتش توی این شرایط هرکاری میکردم. دیکش رو محکم گرفتم و انگشتام عقب جلو حرکت میدادم ، پاهاشو دور کمرم حلقه کرده بود و انگشتاشو جمع کرده بود . ورودیش دور انگشتام باز و بسته میشد و لباشو روی لاله گوشم کشید و میک میزد بیقرار ترم میکشد*
× بدجنس...نباش...من خودتو میخوام
خندیدم و ناله ای کردم وقتی مکیدن گردنم رو از سر گرفت لبای درشت و گرمشو روی رگ گردنم حرکت میداد. نفسی زدم و از درد زیر دلم غریدم ، انگشتام بیرون‌ کشیدم و وقتی انگشتاشو روی دیکم حس کردم کوتاه لرزیدم ، انشگتاشو روی شکمم کشید و اینبار داخل شلوارم برد و انگشتای کشیده اشو دور دیکم برد و عقب جلو هندجابی داد. غریدم و چشمام رو بستم . دیکم رو بیرون‌ اورد ، دستش عقب کشید و دور گردنم حلقه کرد . دیکم رو روی ورودیش تنظیم کردم و روش کمی فشار دادم ، نقی زد و باسنش رو روی دیکم کشید . یخ دستمو روی پشت بازوش گذاشتم سرم رو کج کردم و بوسه نرمی روش زدم و همزمان نصف دیکمو واردش کردم. نالید و چشماش برگشتن از لذت .*
× آهههه....تو خیلی بزرگی...ارثور
+ بهش عادت میکنی مرلین
نیشخندی زدم و گازی از گردنش گرفتم و کمرمو داخلش حرکت دادم . از تنگیش هیسی کشیدم و لبامو دور سیب گلوش محکم تر کردم و میک زدم . بیقرارا زیرم پیچ میخورد و‌حلقه دست و پاشو دور کمر و گردنم بیشتر و محکم تر کرد و بهم چسبیده بود . دستمو روی دیک هاردش کشیدم و عقب جلو حرکتش دادم و وقتی با سرعت حرکت کمرم همزمانش کردم ، بی اختیار اسمم صدا میزد و با ضریه ام روی پروستاتش ، لرزید و پلکای خیسش از لذت رو بست .
غریدم و ناله ای کردم و روی پروستاتش کوبیدم ، انگشتام دور دیکش محکم‌تر کردم و تند تر‌هندجاب میدادم .*
× من....نمیتونم ...ارثور
گونه اش روی بالشت میکشید بی قرار و با بوسه ای رو گونه اش زمزنه کردم*
+ اوه دست کشیدن ازت خیلی سخته مرلین
سرخ تر شد و هومی از گلوش بیرون اومد ، وقتی با ضربه های محکمم کام شد ، بعد از چند ثانیه کام شدم . سعی کردم روش نیوفتم و دستم از دور دیکش برداشتم و کنار صورتش روی تخت گذاشتم، دیکم رو بیرون کشیدم. لرزید و ناله کرد و بی حال نفس میزد . اروم کنارش خوابیدم و پلکام روی هم گذاشتم و نفس زدم ، به پهلو چرخیدم و دستمو دورش حلقه کردم و بدن نحیفشو بغل کردم . اروم سرشو توی قفسه سینه ام پنهان کرد و نفس زد و دستشو دور کمرم حلقه کرد*
× دوستت دارم...
لبخندی زدم و روی پیشونیشو بوسیدم*
+ منم دوستت دارم مرلین
لبخندی زد و روی قلبم رو بوسید ، گونه اش رو نرم روش کشید و نفس هاش سنگین شد و‌ خوابمون برد.

لبخندی زدم و روی پیشونیشو بوسیدم*+ منم دوستت دارم مرلینلبخندی زد  و روی قلبم رو بوسید ، گونه اش رو نرم روش کشید و نفس هاش سنگین شد و‌ خوابمون برد

Alamak! Gambar ini tidak mengikut garis panduan kandungan kami. Untuk meneruskan penerbitan, sila buang atau muat naik gambar lain.

Note :
خب من نمیتونستم بخاطر روند داستان اسماتی فعلا برای هنیگرام بنویسم برای همین این رو از مرثور داشته باشید تا بعد ♡

🖤 vote یادتون نره🌱
───────────────────
⌂ ⌕ ⊞ ♡ 🦌

𝑮𝑬𝑹𝑴𝑶𝑮𝑳𝑰𝑶 𝑫'𝑨𝑴𝑶𝑹𝑬 Tempat di mana cerita hidup. Terokai sekarang