╰─────. ゚・🦌
#fanfic
#germoglio_Damore ²Note:
متاسفم اینقدر دیر شد
یکم سرم شلوغ بود.
راستی بوک way finding رو هم توی چنل اپلود کردم. خواستید ادامه شو اونجا بخونید➜#Will
⿻ با درد بدی توی شکمم از خواب پریدم . انگار کل بدنم داشت از هم متلاشی میشد و لرز و رعشه خفیفی توی بدنم هر چند ثانیه یبار دردشو یادآوری میکرد.
درد کمرم و بدتر از اون درد زیر شکمم و دیکم هرچند ثانیه مثل تلنگر توی کل بدنم میپیچید و باعث میشد ناله های ناخواسته ای بکنم . روی تخت وول خوردم چیزی مانع روی دیکم بود کمی پلکام روی هم از درد فشار دادم و خواستم دستمو پایین ببرم تا بازش کنم و از این گرما و درد خلاص بشم دستی مانعم شد .
دیشب یهو مثل برقی از کل وجودم گذشت ، گونه ام روروی بالشت بیشتر فشار دادم و ناله عمیقی کردم از درد و با صورت ملتمس و خوابالود سرمو سمتش به عقب برگدوندم. با بدن گرم و بزرگش کل جسه ریزمو توی حصارش داشت و اروم دستمو گرفت و روشو با انگشتاش نوازش میکرد و بعد نوبت زیردلم بود که مقصد بعدی نوازشاش باشه . آه بلندی کشیدم و بی قرار بدنمو کنار بدنش کشیدم و با مژه های خیسم و نگاه پردردم به صورت جذاب و خونسردش خیره شدم .
چطوری میتونست اول صبح اینقدر جذاب و هات باشه . با حرکت سرم به چپ و راست و درد شدید دیکم افکارم گوشه ای پرت شدن. پاهامو توی شکمم جمع کردم اما کمکی به بهتر شدن دردش نکرد و کل بدنمو توی هم میفشرد سرمو اونقدری برگدوندم که دم گوشش باشم و اون انگار منتظر کلمه ای بود تا از درد رهام کنه*
_من...معذرت میخوام...لطفاً لطفاً
از درد کلافه شده بودم با حس فشار حلقه دستش به شکمم به سمتی ک میخواست برگشتم به کمر و گونه ام سمتش کشیدم و اروم پشت گوششو بوسیدم تا شاید رحم بیشتری شاملم بشه. نیشخندی زد و اروم پتو رو کنار زد و پاهام از هم باز کرد و یکم روی ارنجش بلند شد و دستشو که روی بالشت تکیه داده بود رو بالای سرم گذاشت و با انگشتای کشیده اش با موهام بازی میکرد و اروم ربان دور دیکمو باز کرد . از رها شدن دیکم آه بلندی کشیدم و سوزشی توی شکمم چرخید. کلافه با مژه های خیس، سرمو روی بالشت میکشیدم و کمرمو ملتمس برای لمس بیشتر روی تخت حرکت میدادم
انگشتای کشیده شو دور دیک شدیدا هارد و دردرناکم حلقه کرد و کمی فشرد . یپچی به کمرم دادم که حالا به باقی دردام ، درد کمرم اضافه شده بود.
اروم چنگی به ملافه زدم و اروم کمرمو در جهت حرکت دستش ، حرکت دادم . آهی کشیدم و گذاشتم دستای گرمش بدن پر نیازمو لمس کنه، انگشتاشو روی دیکم بالا پایین کرد و اروم انگشت شستشو روی سر دیک حساسیم کشید. درد و لذت مثل موج توی بدنم میپیچد و حس گرمای دستاش که بدنمو احاطه کرده بود داشت عقل از سرم میپروند.دیگه کنترل ناله هامو نداشتم ، خیلی وقتهِ که کنترلی نداشتم و ایناز دیشب شروع شده بود. با حرکت محکم و عمیقش روی دیکم پاهامو روی تخت کشیدم و همزمان خجالت زده توی گردنش ناله کردم که با نوازش ببشتر موهام و بوسه ای روی پیشونیم مواجه شدم .
اروم کنار صورتمو رو میبوسید و سرانگشتاشو روی دیکم عمیق و تند تر حرکت میداد و بالا پایینش میکرد*
_ هیشش ددی اینجاست الان تموم میشه
با حرفش نمیدونستم از اینکه با اون صدای دورگه مردونه و خشدار دم گوشم حرف زد سرخ بشم یا از تموم شدن این درد خوشحال.
آهی کشیدم و سری تکون دادم و لبامو جمع کردم و جای مارک دیشب گردنش رو بوسیدم. وقتی حرکت دستاشو تند تر کرد و انگشتش ک بین موهام بود رو روی نیپلم برده بود لرز و گرما بدنم بیشتر بیشتر میشد.
کف پاهامو روی تخت کشیدم و گونم روی بالشت به طرفین حرکت دادم و پلکام روی هم فشار دادم ازوحس محکم انگشت شستش روی سر دیکم هقی زدم و پلکای خسته و خمارمو باز کردم و اه کشیدم و بهش خیره شدم انگار با این کار میخواست فقط چشمامو ببینه حرکت دستشو تند تر کرد و همین که دستش و از روی سر دیکم برداشت لرزیدم چنگی به ملافه زدم با شدت توی دستاش کام شدم . تموم گرمای بدنم داشت محو میشد و حالا درد ، بیشتر خودنمایی میکرد. نفس نفس زدم و از راحتی بدنم از درد دیکم و هارد بودنش ، پلکام با ارامش روی هم گذاشتم. اروم پاهامو با اخم ظریفی جمع کردم توی شکمم به پهلو سمتش برگشتم دستام دورگردنش حلقه کردم و سرمو توی قفسه سینه اش پنهان کردم
بعد از این تنبیه، حقم بود که توجهشو داشته باشم. وقتی دستشو تمیز کرد اروم دستاشو دورم حلقه کرد اروم لباشو روی پیشونیم گذاشت و بوسه های نرمی میزد .
لبخندی زدم سعی کردم توی بغلش اروم بگیرم چشمامو بستم و بی حال زمزمه گردم*
× متاسفم
_ میدونم ویل
اروم سرم رو بالا اوردم با دست ازادش موهای فرم رو از جلوی پیشونیم کنار زد و با پشت انگشتش صورتمو نوازش گرد و لبای کشیده جذابشو روی لبام گذاشت و نرم نرم بوسید.
توی بوسیدن مشتاق اما بیحال از درد همراهی کردم و لباشو نرم نرم بین لبام میبوسیدم . اروم دستشو روی پهلون کشید و یا قلقلکش بین بوسه خندیدم و قبل اینکه خیلی به بدنم حرکت بدم، تمومش کرد و باعث شد چشمامو باز کنم با لبخند عمیق دندون نمایی بهش خیره بشم
اروم با خونسردی و ارامش بهم خندید و کل بدنمو غرق نوازشش کرد.
➜#Arthur
YOU ARE READING
𝑮𝑬𝑹𝑴𝑶𝑮𝑳𝑰𝑶 𝑫'𝑨𝑴𝑶𝑹𝑬
Fanfiction ╭════•✧🦌✧•════╮ 𝑮𝑬𝑹𝑴𝑶𝑮𝑳𝑰𝑶 𝑫'𝑨𝑴𝑶𝑹𝑬 ⿻ #Hannigram ⿻ #fanfic ⿻ #gay ➜Name: #germoglio_Damore ➜ship: hannigram - ̗̀ ⋮ season: 2 تعداد پارت هر فصل : 23 ୧ نویسنده : ୧ Aiden ⿻ و من درتمام این مدت...