《آدما وقتی چیزی رو از دست میدن تازه میفهمن چقد دلتنگشن،چقد براشون با ارزش بوده و چقد عاشقش بودن
و من الان میفهمم چقد دوستت دارم هوسوک...حالا که از دستت دادم...
مین یونگی...بعد حادثه جشن کلیسا》
***
تاریکی همه جارو پر کردهبود،جونگکوک دور خودش میچرخید و نگاه هراسونش به هر سمتی سرک میکشید تا نوری برای نجات پیدا کنه،نمیدونست کجاست،چرا اطرافش انقدر تاریکه و هیچ صدایی به گوش نمیرسهتهیونگ کجا بود؟
تهیونگ...
با یادآوری پسر بزرگتر به سمتی دویید و فریاد هاش بعد از اینکه از دهانش خارج میشد دوباره به خودش برمیگشت
_تهیونگ_ته
_هیونگ
هرچقدر صدا میزد و میدویید هیچ خبری نبود،انگار تهیونگی از اول وجود نداشته و حالا جونگکوک به دنبال هیچ میدوه.
خسته از دوییدن های بی فایده روی زانو خم شد و نفس های خسته ش رو بیرون داد.
نفس نفس زنان ایستاده بود که ضربه ای به زیر پاش کوبیده شد،همزمان با اون ضربه ناگهان هوا یخ زد و تن جونگکوک رو لرزوند،پسر سرش رو بالا گرفت و به دونه های سفیدِ برفی که روی صورتش مینشست با تعجب خیره شد.برف؟
با ضربه دوباره ای که به زمین خورد سرشو پایین انداخت و با دیدن دریای یخ زده زیر پاش شوکه قدمی عقب رفت،اینجا چه اتفاقی داشت میوفتاد؟چرا همه جا تغییر کرده بود؟
روی زمین زانو زد و برفی که روی سطح یخ زده بود رو با دستش کنار زد،با دقت به زیر یخ نگاه میکرد تا منشا اون ضربه رو پیدا کنه که با دیدن صحنه روبروش شوکه به عقب پرید.این امکان نداشت!
تهیونگ...
تهیونگ اون زیر چیکار میکرد؟سراسیمه مشتی روی سطح یخ زد و فریاد زد
_ته عزیزم اونجا چیکار میکنی؟تهیونگ ترسیده سرشو تکون میداد و با مشتاش محکم به یخ میزد و لبهاش تکون میخوردن،انگار از جونگکوک تقاضای کمک میکرد اما جونگکوک چیزی جز خارج شدن حباب آب از بین لبهای معشوقه ش نمیدید.
_عزیزم طاقت بیار الان بیرون میارمت
جونگکوک با وحشت داد زد و از جا بلند شد،نگاهی به اطراف انداخت اما هیچ چیزی وجود نداشت که بتونه باهاش یخ رو بشکنه،به هر طرف میدویید اما انگار توی خلاء گیر کرده بود و هیچ چیز اضافه ای دیده نمیشد.با ترس و بغضی که کم کم توی گلوش گره میشد دوباره به طرف تهیونگ دویید و با مشت محکم روی سطح محکم روی آب میزد
_هیچی نیست هیچی نیست که بتونم بیرون بیارمت،حالا من چیکار کنم؟تهیو دستاشو روی سطح آب گزاشت و با چشمای ملتمس به جونگکوک خیره شد،کوک میتونست قسم بخوره صدای التماس هاش رو میشنوه
_کوک منو نجات بده،من نمیخوام بمیرم
YOU ARE READING
BLOODY CHURCH
Action{کلیسای خونین} و همانا که خون... آغاز پیوند من و تو بود... ~~~~~~~~~~~~~~ _تو نمیتونی همینجوری ولم کنی و بری نه الان که قلبم تو سینه تو میتپه +عشق خونین من پایان عشق ما اینجا نیست حتی اگه قسمت آخر زندگی من باشه Couple:SOPE,VKOOK,NAMJIN Genre:actio...