come back...

61 13 9
                                    

اممممم
سلاااام
من بعد پنج ماه اومدم
میدونم خیلی وقته بی خبر رفتم واقعا شرمنده خونم اما اگه بدونین چه اتفاقاتی واسم افتاده...
ولی خب اومدم
بهتون قول داده بودم حتی اگه دیر بشه ولی بازم میام و کلیسا رو تموم میکنم
مرسی از همه کسایی که نگرانم شدن و خبر گرفتن ازم
نتونستم بیام جوابتونو بدم ولی الان خوبم...ینی دارم سعی میکنم کنار بیام با خیلی چیزا:)

کلیسا ادامه داره...
تو این مدت هرجا که در توانم بوده که جسم و روحم اجازه دادن نوشتمش و الان هفت پارت تا پایانش باقی مونده
اونارو سعی میکنم تا دو هفته آینده تموم کنم و بعد روال پارت گذاری تند تر میشه ولی خب این پارتای آخر بار احساسی بشدت سنگینی داره و امیدوارم بتونم از پسش بربیام طوری بنویسمش که از خوندنش لذت ببرین و ارزش انتظارتونو داشته باشه

دوستتون دارم
مرسی که کنارم هستین
اگه یادتون رفته داستانو پارت قبل رو یه نگاهی بندازید و سه شنبه این هفته منتظر پارت جدید باشید:)))
بوس باییی....

"لونا"

BLOODY CHURCHWhere stories live. Discover now